۱۳۹۲ آذر ۲۶, سه‌شنبه

صلح و آرامش و حفظ بی طرفی شعار بهمن بیگی




همدلی از همزبانی خوش تر است    عشق را خود صد زبان دیگر است

صلح و آرامش و حفظ بی طرفی
انجام کارهای مردم پسند، فرهنگی وعمرانی طبیعتا نیازمند صلح و آرامش و امنیت در جامعه یا کشوری است که قرار است آن کارهای انسان دوستانه درآن صورت عمل به خود ببیند. مسلما وجود جنگ و ستیز و عدم امنیت اجتماعی، یکی از بزرگترین موانع در این مسیر است. جامعه عشایر نیز مستثنا از این قاعده کلی نیست. بدیهی است که در صورت رفع اختلافات و ایجاد صلح و همزیستی مسالمت آمیز، فرصت برای انجام کارهای فرهنگی و آموزشی فراهم تر خواهد بود.
اختلافات در ایلات و عشایر که در بیشتر موارد به جنگ و در گیری می انجامید دلایل متعددی داشت. این اختلافت را می توان در سه نوع دسته بندی کرد.
اختلافات درون ایلی:
این مجادلات خود دو دسته بود. دسته اول اختلافات بین سران و کلانتران وقدرتمندان داخل یک ایل بود که ریشه در قدرت طلبی آنها داشت. قدرتمندان درون یک ایل برای گسترش قلمرو نفوذ، افزایش طوایف و تیره ها و افراد تحت سیطره و افزودن بر مایملک خود با هم به زد و خورد می پرداختند. نتیجه آن شکست قدرتمندی و سلطه مقتدری دیگر و غارت دار و ندار مغلوب توسط غالب بود. دسته دوم اختلافات بین رده های پایین قدرت و یا مردم عادی بود که بیشتر ریشه در سرقت و راهزنی و تحریکات کلانتران و کدخدایان و سایر مسائل اجتماعی داشت و غالبا با وساطت و رد وبدل شدن غرامت حل و فصل می گردید.
در این مجادلات، بازنده اصلی طبقات پایین دست ایل، چوپانان، مهتران، ساربانان و رعایا و دیگر اقشار فرمانبر بودند.
اختلافات بین ایلات مختلف و همجوار:
این درگیری ها گاهی بین سران ایلات مجاور جهت توسعه قلمرو و گستره نفوذ آنها رخ می داد و گاهی هم دستبردها و راهزنی هایی باعث ایجاد مجادلات بین ایلات همجوار می گردید. در بیشتر موارد این درگیری ها با میانجیگری و وساطت و پرداخت غرامت فیصله می یافت. گاهی هم با استیلای ایلی بر ایل دیگر و کشت و کشتار وغارت اموال و احشام به سرانجام می رسید. در این گیر و دار هم مردم بیچاره و سرگردان بازنده بودند.
معمولا این اختلافات در مواقعی به وجود می آمدند که دولت مرکزی از قدرت کافی برای کنترل ایلات برخوردار نبود و یا به مصداق "اختلاف بینداز و حکومت کن" خود دولتی ها با دسیسه های گوناگون ایلات را به جان هم می انداختند و آنها را به خود مشغول می نمودند تا با خیالی راحت تر حکومت کنند.
اختلافات بین ایلات و دولت ها:
شدید ترین و خانمان سوز ترین اختلافات معمولا بین دولت ها و ایلات وعشایر اتفاق می افتاد و بیشترین خونریزی و کشت و کشتار و اعدام را به دنبال داشت. در این درگیری ها، هم بازنده اصلی مردم عادی و درد کشیده عشایر بودند.
تمامی این اختلافات که خود نتیجه بی تدبیری، جهالت و نداشتن دانش کافی بود به نوبه خود میزان آوارگی و سرگردانی عامه مردم عشایر را افزایش می داد و جهل و بیسوادی و خرافه پرستی را تعمیق می بخشید.
بنیانگزار تعلیمات عشایر تحصیلکرده بود و به تمامی علل جنگ و ستیز در ایلات و عشایر واقف بود. خوب می دانست که در سایه صلح و آرامش می تواند هدف نجات بخش سوادآموزی را پیش ببرد. او تلاش مستمر داشت که در مجادلات بین ایلات و عشایر جنوب و دولت مرکزی، جانب احتیاط را بگیرد و بی طرف بماند. بهمن بیگی به خوبی آگاه بود که علت تمامی این دردها و درگیری ها بیسوادی و فقر است و درمان همه آنها در آموزش الفبای معجزه گر سواد نهفته است. او می دانست که صلح و آرامش و محبت و دوستی در دانش و تدبیر و سواد مستتر است و با بالارفتن سطح آگاهی و میزان سواد عشایر، انگیزه های درگیری و جنگ و خونریزی فروکش خواهد کرد.
این بود که او با برپایی موسسات گوناگون آموزش عشایری مثل دانشسرا، دبیرستان ، مجتمع آموزشی آب باریک، دبیرستان نظام، قالیبافی، مامایی، پرورش اسب، آموزشگاه فنی وکشاندن کودکان عشایر از جمله فرزندان یاغیان به آموزش و گسترش سوادآموزی به مناطق عشایر نشین سراسر کشور و ترویج (تخته سیاه تفنگ من، گچ سفید فشنگ من) مهربانی و دوستی وهمزیستی مسالمت آمیز را در بین ایلات و عشایر رواج داد. نگرش به آینده و توجه به صلح و صفا، گویای وسعت تفکر منحصر به فرد بنیانگزار تعلیمات عشایر ایران می باشد.
پرچمدار تعلیمات عشایر آینده نگر بود. چند دهه از زمان خود جلوتر بود. در این باره می نویسد:«من با این چشم هایم نه فقط حال بلکه آینده را هم می نگرم و می بینم که این بچه ها اگر درست درس بخوانند به سر و سامانی می رسند. من می بینم که این بچه ها هم روزی به جای لانه در خانه زندگی می کنند. من می بینم که این بچه ها که امروز برای وصله لباس هایشان نخ و سوزن هم ندارند، فردا، فردایی که چندان دور نیست لباس نو می پوشند.»[1]
 دیدیم و می بینیم خانه های زیبا و لباس های نو دست پروردگان و فرزندان این رادمرد عشایر ایران را!
بهمن بیگی در حقیقت در جامعه عشایری ایران انقلابی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آورد. انقلاب ها معمولا با کشت و کشتار و خونریزی همراه است اما انقلاب بهمن بیگی، مسالمت آمیز بود و اتحاد و یکپارچگی ایلات و عشایر را به ارمغان آورد. همدلی و محبت و مهربانی را در عشایر ایران رواج داد. حداقل در عشایر جنوب بین ایلات مختلف (قشقایی، بویر احمد، خمسه و حتی بختیاری) برخورد هایی از قدیم الایام وجود داشته است. حضور تعلیمات عشایر نه تنها این خصومت ها را از بین برد و محبت و دوستی را جایگزین آن کرد بلکه معلمین عشایری، چون کبوترانی تیز بال پیام دوستی و مهربانی را همراه خود به ایلات و عشایر سراسر کشور برده و در ترویج آن کوشیدند.



 به اجاقت قسم ص 115 [1]

هیچ نظری موجود نیست: