۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

تملق - غرض ورزی - سپاسگزاری

استاد محمد بهمن بیگی
وقتی ابر مردی در مملکتی یا جامعه ای پا به عرصه وجود می گذارد و دراثر خدمات ارزشمند خود در قلب یک ملت یا قومی جای میگیرد محبوبیت او نسل اندر نسل پایدار مانده و در جریده تاریخ ثبت میگردد. اما سه گروه هستند که در زمان حیات و یا در فقدان او فعال هستند. فعالیت این گروه ها در دو وضعیت (در قید حیات بودن یا نبودن) با هم متفاوت میباشد. من سعی میکنم در حد توان و وسع خودم به تشریح آن بپردازم. البته این نظر شخصی من است و قصد مطلق انگاری ندارم.
1. ابر مرد زنده است و در صدر یک مقام اجرایی مهم قرار دارد:
الف: متملقان:
این گروه جهت تامین منافع و اهداف شخصی خودشان متوسل به تملق و چاپلوسی می شوند. در این مسیر حتی بعضا حاضرند عزت نفس و شرافت انسانی خود را نردبان ترقی خود قرار دهند. و ابایی ندارند که دیگران را زیر سم اسب طمع خود له نمایند. خلاصه در این مسیر به هر عملی ممکن است دست زنند. اما توفیق آنها بستگی به شخصیت و منش طرف مقابل دارد. اکثر قریب به اتفاق مردان بزرگ تیز هوش هم هستند لذا در مدت بسیار کوتاه به ماهیت متملقین پی می برنند و آنها را از تاخت و تاز باز میدارند. متملقین وقتی متوجه میشوند تیرشان به سنگ خورده بزدلانه کنار کشیده و از دور و بر آنها پراکنده میشوند تا جای دیگر و میدان دیگری را برای تاخت وتاز خود پیدا کنند.
ب: غرض ورزان:
این گروه معمولا جرئت اظهار وجود ندارند و با علم به حضور عینی طرف مقابل و ترس از دریافت پاسخ دندان شکن سر در لاک خود فرو برده و دم نمی زنند و مترصد فرصت مناسب هستند. اما منتقدین واقعی جسارت بیان نظرات انتقادی خود را دارند وهمچنین تحمل پاسخ قانع کننده را.
پ: سپاس گزاران:
قدردانان و سپاسگزاران عموما از طریق همکاری صادقانه واز خودگذشتگی و حمایت از اهداف فرد مورد نظر در به ثمر رسیدن اهداف او جانفشانی میکنند و مطمئن هستند راهی که میروند به ترکستان نیست.
2. ابر مرد در قید حیات نیست اما در دوران حیاتش خدمات ارزشمندی انجام داده است و گروه کثیری در نتیجه عملکرد وی از فقر و فلاکت نجات یافته اند:
الف: متملق و چاپلوسی وجود ندارد زیرا سرشت آنها در کسب منافع آنی است که دیگر کعبه آمالی نیست و میدان پرسه ای برایشان وجود ندارد.
پ: مغرضین: اینجاست که این گروه میدان را خالی انگاشته و نهایت تلاش خود را بعمل می اورند تا به امیال خود برسند. با تهمت و افترا زدن سعی میکنند مقام شامخ و خدمات ارزشمند آن فرد را کم ارزش جلوه دهند و یا حتی مضر به حال جامعه قلمداد نمایند. اصلا سعی میکنند وی را عامل اجرایی قدرت های برتر بدانند و اگر نتوانستند بخشی از آن خدمات ارزشمند وی را کتمان کنند آنرا صرفا نتیجه ماموریت اجرایی او تلقی کنند. گاهی تا جایی پیش میروند که به خود اجازه میدهند او را فاقد اراده شخصی و اهداف معین و والا نشان دهند.
پ: سپاسگزارن: کار این گروه در این وضعیت هم آسان است هم مشکل.آسان از این جهت که به اهداف و آرمان های شخص مورد نظرشان آگاه بوده و به آن ایمان دارند لذا به مصداق (آفتاب آمد نشان آفتاب) در دلایل و مستندات قدردانی و سپاسگزاری خود مشکلی ندارند. اما مشکل از آن جهت که فکر میکنند واژ ه ها و کلمات شان نتواند ارزش خدمات و عملکرد وی را بیان کند.
من تا این جا عکس العمل سپاسگزاران و مغرضین و متملقین را مختصرا بیان کردم. فکر میکنم اگر کمی هم به ویژگی های این سه گروه به پردازیم درک اعمال آنها ساده تر باشد.
1. متملقین: اینها ویژه گی های متعدد دارند اما برای جلوگیری از اطاله کلام به یک مورد اشاره میکنم.متملقین صداقت ندارند و به این عدم صداقت خودشان هم واقفند. میدانند آنچه که میگویند و آنچه که عمل میکنند (در اکثر موارد) واقعیت ندارد و صرفا به این منظور است که شاید دری به تخته بخورد و به نوایی برسند.
2. مغرضین و اهل حسد: این گروه نه تنها صداقت ندارند بلکه به عدم صداقت خودشان هم واقف نیستند. دنیا را تنگ و تاریک میبینند. وجود یا عمل نیک دیگران را مانع رشد و ترقی (رویایی) خود میدانند. همه چیز را برای خود می خواهند. در کسب محبوبیت عاجزند و لذا سعی میکنند با خدشه وارد کردن به محبوبیت دیگران آنها را به حد خودشان (مغرضین) پایین بیاورند. مهمتر آنکه غافل هستند از این که اگرچه (شخصیت مورد نظر) در قید حیات نیست اما در اثر کارهای ارزشمند و انسانی که در زمان حیات خود انجام داده اند به مصداق (مرد نکو نام نمیرد هرگز) قدرشناسانی هستند مجهز به سلاح صداقت و واقعیات و منطق که میتوانند مانع جعلیات مغرضین باشند.
3. قدرشناسان و سپاسگزاران: این گروه کلامشان گفتارشان وعملشان مملو از صداقت و منطق است لذا نیازی به جعلیات هم ندارند. آنها میدانند که (آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است). به اهداف انسان دوستانه و ارزش خدمات ایمان دارند و قادرند از آن ارزش ها پاسداری نمایند.
نتیجه: گاهی ممکن است به نظر برسد که بهتر است در مقابل مغرضین به مصداق (جواب ابلهان خاموشی است) سکوت کرد و دلیل هم این باشد که (آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است). اما من معتقد به سکوت نیستم و باز به مصداق گفتار خود استاد (خدمت اگر وفا نبیند ماندگار نمیشود) عقیده دارم که باید به خدمات ایشان وفا کنیم. وفای به خدمت میتواند قدرشناسی و سپاسگزاری ودفاع از اهداف ارزشمند(سوادآموزی) و ادامه راه او باشدو یا میتواند دفاع متین و خردمندانه و دور از بغض و کینه هم باشد. به نظر من پیروان مکتب استاد بهمن بیگی با کوله بار تجربه او (استاد)از (خدمات ارزشمند و صداقت و عشق به انسانیت وعمل و بینش باز و رهانیدن عشایراز دیو جهل و بیسوادی و ترس از آل و گرسنگی و فقر و نتایج درخشان آن) وهمچنین وجود هزاران معلم وتحصیلکرده دانشگاهی جای نگرانی ندارند (کم نمی آورند). آنها وظیفه خود می دانند تا زمانی که زنده اند این ابر مرد تاریخ عشایرایران را به نسل های بعدی بشناسانند و در این امر دریغ نخواهند کرد.
روحش شاد و نام نامی او جاودان
مراد نادری 
15/11/1391

هیچ نظری موجود نیست: