۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

نمک خور ولی نمکدان مشکن



          جناب آقای اشکبوس طالبی
از اینکه با حضورتان در یک رسانه باعث شدید عده ای (بخصوص خارج نشینان) با (تاریخچه-هویت-فرهنگ) و تحولاتی که در چند دهه اخیر در ایل قشقایی بوجود آمده آشنا شوند به عنوان یک ایلیاتی تشکر میکنم.
مصاحبه شما با خانم شهره عاصمی  شامل دو قسمت است:
قسمت اول: تاریخچه ایل فشفایی: منبع مصاحبه: http://vimeo.com/27268844
در این قسمت توضیحات مفیدی در مورد فرهنگ و هویت ایل و تحولات اخیر و مبارزات سران ایل (صولت الدوله) با استعمار انگلیس بیان داشته اید. روابط اجتماعی  سیاسی  اقتصادی و حقوقی حاکم بر ایل را مختصرا شرح داده اید. در مورد این بخش از مصاحبه صحبت چندانی ندارم بجز چند مطلب زیر:
1.     اگرچه تحلیل هر شخصی مبتنی بر تفکرات و برداشت شخصی تحلیل کننده می باشد اما شما (بقول خودتان) نظر شخصی خود را بیان نکرده اید وبطور عام نظرات اهالی ایل قشقایی را متذکر شده اید.بهتر بود نظر شخصی خودتان را (بعنوان یک کارشناس و آگاه به هویت ایل) بخصوص در مورد سران ایل و بهمن بیگی مطرح میکردید تا مطلب شفاف تر باشد.
2.     شما (هم) مبارزات ایل قشقایی با استعمار پیر انگلیس را بنام (دلیران تنگستان) مهر تایید زدید در صورتیکه رئیس علی دلواری اگرچه مبارزی وطنپرست بود اما مدیریت مبارزه با سران ایل قشقایی بود و شما با تکرار عبارت(دلیران تنگستان) قشقایی ها را به حاشیه راندید
3.     نظر شما در مورد کلاه قشقایی (ناصرخانی) محترم (برای جلوگیری از سرما و گرما) اما نظر غالب این است که این کلاه بدیلی است از تاج شاهی. بعد از خواستگاری شاه از قشقایی ها و عدم قبول آن از طرف قشقایی ها شاه تاج خود را به رخ سران قشقایی میکشد و یکی از بزرگان قشقایی به شاه میگوید من دستور میدهم هر قشقایی یک تاج برسرش بگذارد و دستور ساخت کلاه ناصرخانی صادر میشود.
قسمت دوم: آموزش عشایر  بهمن بیگی: در این بخش صحبت های شما در اکثر موارد ضد و نقیض است. منبع مصاحبه: http://vimeo.com/27553936
1.     از یک طرف (اصل چهار) را نماینده استعمار و امپریالیسم میدانید و در نتیجه همکاری با آن را گناهی نابخشودنی می انگارید و از طرف دیگر آنرا موسسه ای میدانید که قصد سواد آموزی دارد ومسئولین آنرا مورد تایید قرار میدهید. مهمتر از آن خودتان را بعنوان مدرس یکی از دانشگاه های کشوری معرفی میکنید که بانی این (اصل 4 ) است آیا این مصداق (یک بام ودو هوا نیست؟)
2.     در جایی میگویید که قشقایی ها سدی بودند در مسیر مدرنیته ایران و شاه و آمریکا میخواستند این سد را بشکنند و متوجه شدند که از طریق زور (تخته قاپو) امکان پذیر نیست و لذا تصمیم گرفتند از طریق آموزش (با سواد کردن) این مهم را انجام دهند.
در جای دیگر اظهار میدارید که بزرگان ایل هم متوجه شده بودند که زندگی ایلی (به سبک آن روز) جواب نمیدهد و به کلانتران پیشنهاد خرید قصبات و دهات را میدهند و حتی خودشان مدارسی را (در فیروزآباد) تاسیس میکنند. اگر دقت کنیم میتوانیم نتیجه بگیریم که هم دولت هم آمریکا هم سران ایل و هم بهمن بیگی این را کشف کردند که ایل قشقایی بتدریج باید زندگی ایلی را کنار گذاشته و در روستا ها و شهر ها ساکن شوند و سواد بیاموزند و وارد جامعه شهری شوند. آیا اینها  متضاد نیستند؟
3.     (بقول شما) بهمن بیگی تعهد داده بود که در مدارس عشایری کتاب های آموزش و پرورش تدریس شود. این موضوع نیازی به تعهد نداشت چون در آن برهه از زمان در هیچ نقطه ای از سرزمین ایران آموزش به زبان قومیت ها مجاز نبود (اگر شما جایی را سراغ دارید بفرمایید تا من هم بدانم) کما اینکه الان هم مجاز نیست (عمل نمیشود). شما میگویید بهمن بیگی (عمدا) زبان فارسی را در ایل قشقایی ترویج داد. منصفانه قضاوت کنیم آیا ترویج سواد آموزی و رهایی قشقایی (عشایر) از جهل و بیسوادی راه دیگری داشت؟ آیا بهمن بیگی میتوانست (به زبان ترک و لر و کرد و .......) به عشایر سواد بیاموزد و نکرد؟
اگر (بقول شما) بهمن بیگی مجری طرح استحاله فرهنگ قشقایی بود چرا سوادآموزی را به کل عشایر توسعه داد آیا آنجا هم ماموریت مشابه داشت؟ چرا در دانشسرا و دبیرستان وسایر موسسات عشایری در مراسم جشن و سخنرانی و حتی بازدید سران دولت  دانش آموزان و معلمین و دانشجویان (به دستور بهمن بیگی) از لباس محلی خود استفاده میکردند؟ چرا در هر فرصتی استاد رضاقلی با ندای کرنای خود همه را به حال و هوای ایل میبرد؟مگر (لباس و آداب و رسوم و موسیقی) هم جزئی از هویت و فرهنگ نیست؟ این چه استحاله فرهنگی است که بهمن بیگی موسسه قالیبافی جهت احیای دستباف های قشقایی و عشایری برپا میکند و پرورش اسب و ....دایر میکند؟
4.     شما می گویید بهمن بیگی (توانست سر ایل را بزند). اولا با تبعید سران ایل و مصادره املاک آنها (سر ایل) توسط  (حکومت) زده شد و بهمن بیگی در آن نقشی نداشت. ثانیا بهمن بیگی با تیزهوشی و موقعیت شناسی و پشتکار و مهمتر از همه اینها با هدف والای انسانی خود (سوادآموزی) با دایر کردن تعلیمات عشایر ایل قشقایی و عشایر ایران را به سوی آموختن و با سواد شدن رهنمون شد و همانطور که شما (بعنوان یک ایلیاتی ) در مصاحبه تان افتخار میکنید به داشتن (صد ها معلم ومهندس و دکتر و قاضی و..... در قشقایی) و من هم افتخار میکنم  آیا این ها نتیجه زحمات بهمن بیگی و دست اندر کاران مکتب اوست یا نتیجه استحاله فرهنگی (در ذهن شما)؟
5.     شما میگویید بهمن بیگی کارمند اصل 4 بوده و بعنوان (مترجم) حقوق میگرفته اما مشخص نکرده اید (در صورت صحت گفته شما) اولا:در چه زمانی و طبق کدام مستند؟. ثانیا:آیا حقوق میگرفته که استحاله فرهنگی (کذایی شما) را انجام دهد یا احتمالا (باز هم در صورت صحت ادعای شما) قبل از تاسیس آموزش عشایر بعنوان مترجم؟ ثالثا: کی ایشان به استخدام آموزش و پرورش در آمد و حقوق (اصل 4) چی شد؟
6.     اگر صداقتی در گفتار شما است وآمیخته به اختلاف شخصی نیست چرا این مسائل را در مصاحبه خود باز و شفاف نکردید طوری که این شائبه در مخاطبتان ایجاد نگردد که گویا بهمن بیگی مامور اجرای امیال شاه و امریکا و.... بوده است.
(مصاحبه کننده موقعیکه بعضی از خدمات بهمن بیگی را می شمردید به خود آمد وگفت : مثل اینکه ایشان (بهمن بیگی) خدماتی هم کرده است:
7.     شما از یک طرف بهمن بیگی را و خدماتش را ستایش میکنید و از طرف دیگر شماره ماشینی را در یک رسانه اعلام میکنید که (بقول شما) اصل 4 به ایشان داده است. این گفته ها از کسی که صداقت دارد و امانت دار است متین به نظر نمی رسد.
در پایان این نکته را لازم به ذکر میدانم که ابنجانب با شناختی که از شما دارم و به شهادت تعدادی از دانش آموزان خودتان (دبیرستان عشایر قبل از انقلاب) هم با سران قشقایی و هم با بهمن بیگی مخالف بوده اید و دانش آموزان را در شعار های علیه بهمن بیگی و سران قشقایی ترغیب میکرده اید. حالا چه چیزی باعث شده که گاهی به میخ و گاهی به نعل بزنید؟
شاید در گذر زمان تغییر دیدگاه داده اید این البته ایرادی ندارد چون همه انسان ها ( از جمله من و شما) ممکن است با گذشت زمان موضعشان تغییر نماید.
نهایت اینکه به مصداق (دو صد گفته چو نیم کردار نیست) بهمن بیگی مشکلات را تحمل کرد و در مملکت ماند وبه هدف خود عمل نمود و در نتیجه عشایر ایران را از جهل و بیسوادی نجات داد ودر دوران بازنشستگی هم چکیده شخصیت و اهداف خود را آنهم بصورت کتاب های مکتوب  برای دیگران به یادگار گذاشت و هنگامی هم که فوت کرد ده ها هزار نفر عشایر ایشان را بدرقه کردند . روحش شاد و نامش جاوید باد

هیچ نظری موجود نیست: