۱۳۹۲ آذر ۲۶, سه‌شنبه

تحصیلات دانشگاهی و آشنایی با شرایط و مقررات زمان و روابط اجتماعی گسترده

  


تحصیلات دانشگاهی و آشنایی با شرایط و مقررات زمان و روابط اجتماعی گسترده
بهمن بیگی یکی از اولین افراد ایل قشقایی است که به دریافت درجه لیسانس (کارشناسی) نایل آمد. او در سال 1321 از دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت. در آن برهه زمانی تعداد دارندگان مدرک تحصیلی دانشگاهی در سراسر ایران بسیار محدود بود. حتی سال ها بعد در جامعه عشایری، داشتن دیپلم هم افتخار بزرگی محسوب می شد تا چه رسد به تحصیلات دانشگاهی!
عکس جوانی محمد بهمن بیگی

سی و یک سال بعد که من (نگارنده) در دانشگاه پذیرفته شدم، پدرم جشنی برپا کرد و یک شبانه روز ساز و کرنا نواخته می شد و همه اقوام و آشنایان شاد و خوشحال بودند و مرا تحسین می کردند و مایه مباهات خود می دانستند.
یکی از کلانتران طایفه دره شوری  همسر شهری داشت. نگارنده در سال 1347 که محصل دبستان عشایری بودم، روزی آن کلانتر را با برادر همسرش در روستا سوار بر جیپ دیدم. بزرگترها می گفتند او دیپلم دارد و احترامی که به او قائل می شدند کمتر از احترام به خود کلانتر نبود. در آن زمان داشتن مدرک، حتی مدرک تحصیلی دوره متوسطه هم در مخیله من و امثال من نمی گنجید و چیزی جز خواب و خیال به نظر نمی رسید.
بهمن بیگی در تمام مراحل تحصیلات خود از شاگردان ممتاز بوده است و از ابتدای تحصیلات متوسطه از بیان خوش و انشایی رسا برخوردار بود طوری که استاد ادبیاتش[1] که ازشاعران بنام بود از او می خواهد برای دیوان اشعارش[2] مقدمه ای بنویسد و او با موفقیت این مقدمه را می نویسد و مورد پسند استادش قرار می گیرد. او همان طور که ذکر گردید در جوانی کتاب عرف و عادت در عشایر فارس را تالیف کرد که مورد توجه بزرگان علم و ادب واقع شد ومنبع معتبری جهت تحقیقات جامعه شناختی به حساب می آید.
بهمن بیگی می دانست کاری عظیم در پیش روی دارد. او باور داشت سواد دار کردن فرزندان عشایر سواد می خواهد. دانش و آگاهی لازم دارد. عزم و اراده و غیرت، در پیشبرد آن نقش اساسی را ایفا می کند. همراهی مردم عشایر، همیاری بزرگان ایلات و عشایر و نظر مساعد مسئولین دولتی لازمه این امر انسان دوستانه و بزرگ هستند. او یقین داشت که قدم های سنجیده و استوار گره گشای هدف مردم پسند و نجات بخش وی است.
او به اوضاع و احوال زمان خود کاملا آگاهی داشت و به سیاست های فرهنگی و اجتماعی حکومت وقت واقف بود. علاوه بر زبان ترکی و فارسی به سه زبان زنده دنیا (انگلیسی، فرانسه و آلمانی) مسلط بود. تالیف کتاب عرف و عادات در عشایر فارس در عنفوان جوانی، دریافت جایزه بین المللی سوادآموزی کروپسکایای[3] یونسکو، فرصت های ذیقیمتی بودند برای ایشان و پشتوانه های علمی و معنوی مناسب برای اجرای هدف ارزشمند با سواد کردن کودکان بی پناه عشایر. او همچنین مدتی در دستگاه ایلخانی مترجم بود و معلمی زبان فرانسه یکی از فرزندان ایلخان را به عهده داشت و در بسیاری امور ایل طرف مشورت قرار می گرفت.
شناخت دقیق از فرهنگ و شیوه زندگی در ایلات و عشایر  و آشنایی وی با درد ها و کمبود ها و مشکلات عدیده عشایر و تجربه زندگی ایلی، از مزایایی بودند که بهمن بیگی از آن ها بهره مند بود. اکثر دوستان دوران تحصیلات متوسطه و دانشگاهی او در پست های دولتی و در رده های بالای مقامات اجرایی قرار داشتند. روابط اجتماعی گسترده ایشان با خان ها، کلانتران، کدخدایان و مردم عادی ایل و همچنین تعامل خردمندانه و اندیشمندانه او با فرمانداران، استانداران و نظامیان دست اندر کار امور مربوط به عشایر از توانمندی های منحصر به فرد وی بودند. حافظه حیرت انگیز و تیز هوشی بی نظیر و نبوغ بی بدیل، موهبت هایی بودند که از آن ها بهره مند بود. به کشورهای اروپایی و آمریکا سفر کرده بود و از نزدیک  پیشرفت های آن دیار در مورد سواد آموزی را دیده و تجاربی در این مورد کسب کرده بود.
ارتباط منطقی او در تعامل با بزرگان ایل و عشایر، مسیر حرکت او را هموار می کرد و موانع را از پیش پایش بر می داشت. وی با اکثر قریب به اتفاق آن ها دوست بود و رفاقت داشت. در اردو های تعلیماتی از آن ها دعوت به عمل می آورد. از نفوذ کلانتران در کدخدایان و مردم طوایف مختلف جهت ترغیب آن ها به  حمایت از حضور دختران در مدارس عشایری و دانشسرا بیشترین استفاده را به عمل می آورد. رفتار، کردار، گفتار و اندیشه او ماورای تعصبات ایلی و طایفه ای و قبیله ای و گروهی بود.
متانت وتواضع و اعجاز کلام بهمن بیگی در تعامل با استانداران و فرمانداران و نظامیان و سایر مسئولین دولتی جهت جلب همراهی و کمک آن ها، نقش ارزنده ای داشت. نفوذ دوستان مشترک او و زمامداران امور به همراه بنیه علمی کارآمدش در بسیاری از تنگنا های پیش روی وی معجزه می آفرید. او خصوصیات مخاطب خود را خوب می شناخت. اگر با مخالفتی از سوی مسئولی روبه رو می شد، به مخالفت علنی بر نمی خواست بلکه از نفوذ مسئول رده بالاتر و یا دوستان مشترک و خیراندیشان فرهنگی که تعدادشان هم کم نبود بهره می برد و مخالفت ها را خنثی می نمود.
او در شرایط سختی که ایلات و عشایر جنوب به خصوص ایل قشقایی داشت پا پیش گذاشت. حکومت مرکزی به عشایر بد گمان بود و از هر فرصتی جهت قلع و قمع و یا کنترل آن دریغ نمی کرد. بزرگان ایلات و عشایر را اعدام می کرد و یا راهی تبعیدگاه می نمود. از طریق خلع سلاح، جنگ و نفاق، قدغن کردن احشام، دریدن چادر ها سعی می کرد ایل را از حرکت باز دارد. اسکان دهد. کنترل کند و به زانو در آورد. در این شرایط سخت و نفس گیر، تنها و تنها عشق، مردم دوستی، درایت، دانش، ارتباطات گسترده و گیرایی کلام و شخصیت جذاب و اراده و عزم استوار و ایمان به کار خلل ناپذیر وی بود که نیروی او را در فائق آمدن به این همه موانع و مشکلات و نا ملایمات دو چندان می کرد. 
بهمن بیگی در ایام بازنشستگی هم دست از تلاش بر نداشت. او در جوانی کتاب (عرف و عادت در عشایر فارس) را به رشته تحریر درآورد. بعد از وقفه طولانی که در نوشتن داشت، مجددا دست به قلم شد. اولین کتابش که در ایام بازنشستگی چاپ شد "بخارای من ایل من" بود. سپس سه کتاب دیگر، "به اجاقت قسم" و "اگر قره قاج نبود" و "طلای شهامت" را به چاپ رساند.
 در این کتاب ها، زندگی ایلی و عشایری، زیبایی های آن و همچنین درد ها و مصائب عشایر و سرگذشت تعلیمات عشایر را از بدو کار تا زمان بازنشستگی خود با قلم سحر آمیزش به تصویر کشیده است. علاوه بر کتاب ها، مصاحبه هایی هم با این شخصیت بزرگ عشایر ایران به عمل آمده است. مجموعه کتاب ها و مصاحبه های او گنجینه ای ارزشمند است که برای نسل های آینده به یادگار مانده است. 
               


 استاد دکتر مهدی حمیدی شیرازی [1]
  اشک معشوق[2]
 [3] جایزه همسر لنین که از طرف "یونسکو" هر ساله به فردی داده می شد که بیشترین تحول را در سیستم آموزش و پرورش کشورهای فقیر و به اصطلاح جهان سوم ایجاد می کرد

هیچ نظری موجود نیست: