۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

طنین نام بلند محمد بهمن بیکی این بار در کرانه های نیلگون خلیج فارس

                                       به نام خدا
       طنین نام بلند محمد بهمن بیکی این  بار در کرانه های نیلگون خلیج فارس
یازده اسفند سال نود و یک ، دانشجویان قشقایی دانشگاه آزاد عالی شهر بوشهر ،مراسم یاد بود و بزرگداشت استاد محمد بهمن بیگی را دراین دانشگاه برگزار نمودند.
من نیز افتخار حضور داشتم.
دو چادر مویی سیاه رنگ عشایری ،چادر سفید مدرسه عشایری که کنارش تخته سیاهی قرار گرفته بود ، و چادر سفید دیگربا شکلی کمی متفاوت در محوطه باز درب ورودی این دانشکاه ، حکایت از محل مراسم داشت.
تعداد فراوانی صندلی برای جلوس حضار و میهمانان چیده شده بود.جمعیتی انبوه که بیشتر آنها را جوانان نسل سوم و حتی چهارم آموزش عشایر بودند چشم هر بیننده ای را خیره می کرد و به تحسین وا می داشت.
جوانی خوش بیان و خوش سیما و رعنا قد، به مدد میکروفون ، قبل از شروع رسمی مراسم ، اطلاعات لازم را به  سمع و نظر میهمانان می رساند.
در یکی از چادر های سیاه که زمانی سر پناه ما ایلیاتی ها بوده است ،چند میز چیده شده بود و کتاب های پر تعداد و متنوع نویسندگان بر آمده از تعلیمات عشایر در وصف آموزش عشایر و شهپر اندیشه ها، افکار ،عمل کرد و آمال  محمد بهمن بیگی ، که یکی از آرزو های استاد بود ، بر روی این میز ها سنگینی می کرد.
گویی تفنگ های عشایر جای خود را به کتاب های ارزشمند داده اند و این کتاب ها هم چون آن  تفنگ های خوش دست  ، چشم نوازی و دل بری می کنند.
گفتار خردمندانه و بر آمده از فکر و ذهن عمیق این جوان عزیز با این مضمون که : برای تدوین ، تالیف و نگارش این کتاب ها وقت و زحمت زیادی کشیده شده و این فرصت  امروز برای همه ما فراهم شده که با کمترین زحمت می توانیم به آنها  دسترسی داشته باشیم و پاسخ مثبت به این در خواست با حرکت جمعیت به سمت چادر محل ارایه کتاب ها  غرور  برانگیز و امید بخش  بود.
قیقاج تعدادی از جوانان با اسب های نازنین و خوش هیکل در اطراف محل همایش  به یاد روزگارانی که اسب ها بیشتر از امروز یار و یاور ایلیاتی ها بوده اند ، پیام پایداری ، حرکت و دلاوری  را به نمایش گذاشته بودند.
صدای ساز و دهل ، یکی از همان موسیقی های اصیل و محترم ایل در مراسم جشن ها و عروسی ها ، فضایی آکنده از شور و شوق و امید آفریده بود.
دختر کانی زیبا روی  با لباس های محلی در کنار پسر کانی ملبس به شال و کلاه محلی پای کوبی می کردند. به تصورم  سودای اعلام  و ابراز وفاداری و دلبستگی خود و ایل و تبارشان به فرهنگ اصیل عشیره ای را در سر داشتند.
این کودکان عزیز همچون سال های شکوفایی و پویایی آموزش عشایر ، در قسمت های مختلف برنامه سرود و شعر خواندند.
تعدادی از دانش آموختگان و یاران و دوست داران بهمن بیگی از شیراز، سمیرم ، یاسوج  و دیگر شهر ها وظیفه دانسته بودند به بوشهر بیایند وبا  حرکت ارزشمند دلبستگان محمد بهمن بیگی و تعلیمات عشایر در این دیار،   میثاق دوباره ببندند.
بانوی بزرگ ایل ، همسر وفادار ، هم رزم و همنشین بیش از چهار دهه بهمن بیگی ، سر کار خانم سکینه بهمن بیگی گروهی که از شیراز آمده بودند را سروری می کرد.
میزبانان مشتاقانه منتظر حضورش بودند  و شوق  دیدارش را داشتند. زبان  حالشان این بیت از اشعا ر حافظ فسون کار بود.
رواق منظرچشم من آشیانه توست                 کرم نما و فرود آی که خانه، خانهتوست
بر گزار کنندگان سلیقه به خرج داده و با انتخاب خانم فتانه مرادی قره قانی به عنوان مجری ، پیام رسای خود را در خصوص زنان ودختران  به گوش جمعیت و جامعه رسانیده بودند.
ایشان با لباس زیبا ی محلی که حجاب اسلامی را در خود دارد ،  اجرای برنامه را به عهده داشتند .
مجری ،  خبر ورود خانم بهمن بیگی را نوید داد تا دختران زیبا پوش به استقبالش بروند.  این نوباوگان عشیره ای با سبک خوشامد گویی مرسوم  در مدارس عشایری به پدر تعلیمات عشایر ، به خانم بهمن بیگی خوش آمد گفتند :
وه چه خوب آمدی ، صفا کردی                  چه عجب شد که یاد ما کردی
ای  بسا  آرزوت  می کردیم                         خوب شد آمدی صفا کردی
آفتاب آز کدام  سمت  دمید                           که تو امروز یاد ما کردی

خانم بهمن بیگی با بوسه  و نوازش از این دختران کوچک وپر مهر وصفا  تشکر نمود.
هر آن صحنه های زیبا  و زیبا تر برای عکاسان حاضر، در حال خلق شدن بود.
مراسم با قرایت قرآن مجید و سرود جمهوری اسلامی  ایران که به صورت زنده توسط گروه ارکستر دریا دلان نیروی دریایی بوشهر اجرا شد ، شروع گردید.
همان طور که گفته شد،  جایگاه  ، یک چادر عشایری بود زینت یافته با فرش های دست باف ، جاجیم های رنگ به رنگ ، گمپل های رنگارنگ ، چنته های زیبا و پشتی های منقوش و همه ،  روایتگر هنرمندی زنان ایل.
تصاویر امام و رهبری و تصویری از دوران کهنسالی بهمن بیگی صحنه را  زیباتر و وزین تر نموده بود.


حضور گروه ارکستر دریا دلان نیروی دریایی با چنین پشت صحنه ای و نواختن سرود جمهوری اسلامی را هیچگاه ندیده بودم و تجربه نکرده بودم.
غرق سرور و شادمانی و شعف شدیم . حضار حال و هوایی دیگری پیدا کردند . اشک های  شوق از گوشه های چشمان جاری شد.
سخنرانان جلسه پر تعداد بودند. خواندن قطعاتی کوتاه و ناب ، برگرفته از کتاب های استاد و شاگردانش توسط مجری خوش سلیقه ، صدای دلنشین آهنگ های شاد ایلی ، نوای سحر انگیز  نی و آوای ساز و دهل ، که به تناوب در بین سخنرانی ها  می آمد ، هر گونه  خستگی و رخوت احتمالی را می زدود.

اولین مقاله توسط یکی از دانشجویان دختر که لباس فاخر محلی به تن داشت ارایه شد. بیان ،  گفتار و  نوشتار شایسته اش ، نشان روشن و انکار ناپذیر از توان علمی و ادبی و روحیه بالا و نترسی او داشت.
محمد نادری دره شوری کوتاه و حکیمانه سخن گفت. شنیدن صحبت های محمود کاویانی از مشاهداتش از سه بار تآثر همراه با اشک محمد بهمن بیگی غم نامه ای بود طاقت سوز که اشک از خیلی ها گرفت.  با شعر " اگر قره آقاج نبود  "  تسلی مان داد.
حضور و سخنان خانم بهمن بیگی روح افزا ، نوید بخش و دلگرم کننده بود.
محمد کاظم  دشمه به اختصار به تاریخچه ایل قشقایی پرداخت و دانش آموزانش را که به سبک کار بهمن بیگی تعلیم داده بود به هنرنمایی واداشت .
دانشجویان  عزیز ،  ساسان حسنی ، عبدالمجید رحیمی  ..... که بیشتراز بقیه در این همایش نقش داشتند در جایگاه قرار گرفتند و یکی از آنها به زبانی ساده و خودمانی هدف و  چگونگی اجرای  مراسم را تشریح نمود . تشویق حضار بدرقه راهشان شد.
امراله یوسفی یکی از  نویسندگان  پیشکسوت در حوزه آموزش عشایر ،  بیاناتش را با قرایت نثر نظم گونه استاد  جهانگیر شهبازی در وصف بهمن بیگی شروع و با بیان خاطره ای از تلاش های آموزگاران و سفیران علم و دانش بهمن بیگی در ایل شاهسون خاتمه داد.
کیهان ایمانی چون همیشه پر شور ، حماسی و احساسی شعر خواند و نثر گفت  و حسین حیدری با دو بیتی هایش در وصف استاد جمع را بهره مند ساخت.
 رضا چراغ پور با سخنرانی خود سخنوری کرد و ثابت نمود  بدون میکروفون هم قادر است صدایش را به گوش مستمعین هر چند هم پر تعداد ، برساند.
پایان بخش سخنرانی ها ، مقاله علمی و آکادمیک دکتر لیراوی با مضمون جامعه شناختی  ایل قشقایی و نقش آموزش عشایر در این ایل  بود.
علاوه بر تشکر های به جا و پر و پیمان مجری گرانقدراز مسوولین دانشگاه  آزاد اسلامی عالی شهر ، تقریبـآ همه  سخنرانان  گفتارشان  را با تقدیر و  ابراز امتنان از مقامات دولتی استان بوشهر و مسوولین دانشگاه آزاد عالی شهر شروع نمودند.
انصافآ باید به همت عالی مسوولین دانشگاه آزاد عالی شهر آفرین گفت. حمایت از تعدادی دانشجوی جوان در برپایی همایشی فرهنگی و در پاسداشت ابر مردی از تبار فرهنگ وران و پیکار جویان عرصه علم و دانش آموزی و آگاهی بخشی ایران زمین ، اقدامی شایسته و بایسته و به یاد ماندنی است.
چه خوش است قدر شناسی در این خمیده سپهر .
پایان بخش این گرد هم آیی با شکوه ،  قدر شناسی از برگزار کنندگان ، حمایت کنندگان و گردانندگان  این همایش بود.
 بدین منظور سرکار خانم بهمن بیگی در جایگاه مستقر شدندو قدرشناسی توسط ایشان و با اهدائ لوح تقدیر انجام شد.  همین جا بود که صحنه ای بیاد ماندنی متبلور گشت و شکل گرفت .
یکی از حامیان و مساعدت کنندگان مراسم ،  دریاداری بود که  دوران ابتدایی را نزد خانم  سکینه کیانی  "بهمن بیگی "  درس خوانده بود. حال با درجه دریا داری از معلمش که الفبا به او آموخته بود ، لوح تقدیر دریافت می کرد.
ای گرانقدر معلم آز آن تو باشد درودم . ای دلیر دریادار آز آن تو باشد سپاسم .  
مراسم به پایان آمد .  برگزار کنندگان سر افراز و میهما نان راضی و این حکایت همچنان باقی .
                                                                                 علی شجاعی                                                                                
                                                                            شیراز 12/12/1391


۱ نظر:

Unknown گفت...

جناب آقای شجاعی دوست بسیار عزیزم:
مقاله متین وجامع جنابعالی (طنین نام بلند محمد بهمن بیکی این بار در کرانه های نیلگون خلیج فارس)
را رویت نموده و مطالعه کردم. تنها جملاتی را که می توانم در وصف مقاله زیبایتان بنویسم این است:
هزاران نفر از دوست داران استاد بهمن بیگی به هر دلیلی نتوانستند در این بزرگداشت شرکت کنند و حتما به خاطر عدم حضورشان غبطه می خورند. من به آنها می گویم: "دوستان اصلا ناراحت نباشید و غبطه نخورید چون آقای شجاعی عزیز مقاله ای نگاشته است که با قرائت آن خود را واقعا در همان مکان خواهید یافت و از نزدیک جلسه بزرگداشت استاد بهمن بیگی را خواهید دید."
من در آن جلسه افتخار حضور داشتم و به عینه شاهد بودم اما ازمقاله ایشان بیش از چشم های خودم بهره بردم.