۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

در جواب منتقدین بهمن بیگی



قدیما که در روستا زندکی مبکردیم شب برای روشنایی از فانوس (چراغ دستی ) استفاده میکردیم که نفت سوز بود. در هر حال چراغ بود و اطراف محدودی را روشن میکرد مثلا میتوانستیم در نور آن مشق هایمان را بنویسیم. بعد از چندی چراغ زنبوری (تریک با توری) به بازار آمد که نور خیلی خوبی داشت و محدوده وسیعتری را روشن میکرد مثلا اگر آنرا در ایوان خانه قرار میدادیم حیاط خانه مان هم کاملا روشن بود. بعدا هم که برق آمد که دنیایی را روشن کرد.
یادم هست که اگر چراغ فانوسی روشن بود وچراغ زنبوری را در آن تاریکی محض روشن میکردیم فانوس نورش را می باخت  طوری که انگار نه انگار وجود دارد لذا خاموشش میکریم وکناری میگذاشتیم. حالا که به نعمت برق دیگر نیازی به فانوس و چراغ زنبوری نیست و اگر دور نیفتاده باشند در گوشه انبار ها خاک میخورند.
بهمن بیگی یک انسان بود و لیوان زندگیش (به زعم منتقدین ) اگرچه لبریز از آب نبود اما قسمت خالی آن آنقدر کم  و ناچیز بود که پر  پر به نظر میرسید و میرسد و خواهد رسید. بعبارت دیگر قسمت خالی لیوان چون فانوس بود و قسمت پر چون چراغ برق. با روشنایی چراغ برق فانوس رنگ میبازد طوری که انگار نیست.
لذا دوستان عزیز (که منتقد ایشان هستید)  بهمن بیگی هم یک انسان بود .مسلما موجودی آسمانی وخیالی نبود که بقول معروف خالی از نقصان باشد.
مهم این است که هر مقوله ای را در ظرف زمان و مکان و شرایط خاص خودش بسنجیم. به نظر من چلچراغ نکات مثبت زندگی و خدمات ارزشمند بهمن بیگی چنان درخشان است که فانوس نکات منفی (احتمالی) در مقابل آن رنگ میبازد و از میدان رقابت جا  خالی میکند.

هیچ نظری موجود نیست: