۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

برگی از تاریخ ایل بزرگ قشقایی



ایل قشقایی در استان های فارس کرمان کهگیلویه و بوشهر و خوزستان سکونت دارد و یکی از ایلهای بزرگ کشور است . قشقاییان معروف ترین قبایل کوچنده هستند که در واقع کنفدراسیون بزرگی از طوایف مختلف را تشکیل داده اند .
۱ – وجه تسمیه و سابقه تاریخی :

الف – وجه تسمیه :
 بنا به روایت بزرگان ایل قشقایی که سینه به سینه نقل گردیده است ، برای نخستین بار نام قشقایی از اسم "جانی آقا قشقایی " نامی از صاحب منصبان شاه عباس که به سرپرستی ایلات و عشایر و حکومت فارس مامور میشود ماخوذ گردیده است ( ۱۶۲۹ – ۱۵۸۷ میلادی ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسی ) (۱)
 نُصرَت الله فَتحی ، که در سال ۱۳۲۳ شمسی به عنوان مامور و نماینده وزارت دارایی به استان فارس رفته است در باب وجه تسمیه قشقایی می نویسد :
 برای وجه تسمیه قشقایی چند روایت است اما اخیرا از یک تن پیرمرد شیرازی مطلبی شنیده ام که برایم تازگی دارد و آن این است که قشقایی در بدو امر قاچ قویی یا قاچ قوی بوده ، یعنی بگذار و فرار کُن و تدریجا از کثرت استعمال قشقایی شده است و به همین جهت بین سایر ایلات شیراز خاصه بویراحمدی ها معروف است که " ترک پاشنه ندارد " . یعنی استقامت نمیکند و می گذارد یا میریزد و فرار می کند." (۲)
 میرزا حسن فسایی صاحب فارسنامه ناصری درباره نام قشقایی معتقد است که : " کلمه ریشه ای این نام واژه تُرکی " قاچ قایی " به معنای گریخته بوده است . و در این باره چنین می نویسد : چون " ایل خَلَج " از اراضی ممالک " روم " به خاک عَراقِ عَجَم آمدند ، گروهی از آنها فرار کرده در مملکت فارس توقف نمودند و مردمان خَلَج این گروه را " قاچ قایی " گفتند . یعنی گریخته و بعد از تغییراتِ لفظی قشقایی شد . (۳)
 هنری فیلد دانشمند مردم شناس می نویسد :
 روایت براین است که در موقع حمله مغول وقتی ترکمنها به ایالت " عراق عجم " رسیدند ، گروهی از آنان فرار کردند و در فارس مستقر گردیدند و ترکمنها این گروه راقشقایی یعنی آنهایی که فرار کرده اند نامیده اند( قشماک ، یعنی فرار کردن ) بعدا تغییر و تحول در تلفظ نام آنها قشقایی شد .(۴)
 قاشقه ، در گویش تُرکی به چهارپایان ، مخصوصا به اسبی که در پیشانی نشان سفید داشته باشد گفته میشود .
 در" جُغَتایی " قاشقه به وسیله ای گفته میشود که در هنگام جنگ به پیشانی اسبها می بستند .
 همانطور که اسامی بعضی از ایلها همانند : آق قُویُونلُو و دَوّلو به نام یکی از چهارپایان اهلی منسوب است . از این رو نام قشقایی نیز از واژه قشقا که تُرکان به " اسب پیشانی سفید " میگویند گرفته شده است .
 از آنجا که در میان روستاییان آذربایجان به فرد بی باک ، دلیر و جسور ، قاشقا ،مینامند و از طرفی میتوان در زبان " تُرکی " حرف " الف " را در بعضی کلمات وارد و از بعضی کلمات خارج نمود بنابراین ، قشقا و قشقه ، هر سه درست است و یکی هستند.
 میرزا جعفر خورموجی ملقب به " حقایق نگار " در کتاب حقایق الاخبار خود ذیل وقایع سال ۱۲۶۷ هجری قمری چنین می نویسد : وجه تسمیه ایشان به قشقایی آنچه از آثار و سیر ظاهر و آشکار میشود این است که این طایفه از ترکمانان " دشت قُبچاق " بوده و با " اتابکان سُلغُری " به این مرز و بوم به اتفاق آمده اند ، چون از تیره " طایفه یَموت " که مسمی به " قشقه " میباشند لهذا به قشقایی مسمی شدند .
 در کتاب خلاصه عباسی ، میرزا مهدی خان استرآبادی در معنی کلمه قاشقه چنین آمده است :
 " قاشقه ، حیوانی پیشانی سفید است و قاشقه اختایی ، در پیش مغول ، امیر آخور اسبان پیشانی سفید بود ."
 با توجه به مراتب بالا میتوان گفت ایل قشقایی که امروز در فارس ساکن و به زبان تُرکی صحبت میکنند اصلا از تُرکمانان دشت قُبچاق و آن حدود بوده که بعدها به نواحی بین هندوستان و سیستان کوچ کرده و از آنجا به عراق عجم راه یافته و بالاخره برای همیشه در فارس اقامت نموده اند . (۵)
ب – سابقه تاریخی :
 ناصرخان قشقایی رئیس ایل قشقایی درباره تاریخچه ایل گفته است : اسناد کتبی در دست نداریم ، اما آنچه سینه به سینه به ما رسیده است ، اینکه اجداد ما به دنبال " چنگیزخان " که در سایه جنگهای خویش لقب جهانگشای گرفت و فرمانفرمای آسیا شد آمده اند . ابتداء در دامنه های " جبال قفقاز " استقرار یافتند . اما اندکی بعد به حوالی اردبیل ، نقل مکان کردند . از نژاد تُرکند و از اولاد طایفه " آق قوینلو " یعنی صاحب گوسفند سفید . تنها ایلی که توانست سپاه " تیمور " را بشکند ، همین ایل بود .
 چند قرن پس از آن شاه اسماعیل صفوی از ایل استمداد کرد تا جنوب ایران را حفظ کند و نگذارد " پرتقالیها " مراکز تجاری تاسیس نمایند و به داخله ایران راه یابند . به این جهت ایل در مکان فعلی مستقر گشت . (۶)
 در تاریخ ایران تا پیش از روی کار آمدن سلسله صفویه از حضور قشقاییان مدارک مستندی وجود ندارد . ولی طایفه ای تُرک زبان به نام " فارسیمدان " در منطقه فارس زندگی می کرده اند . از این رو نمیتوان باور داشت که مردم قشقایی به صورت یک واحد کلی ایلی ترک زبان به شکل امروزی خود به فارس کوچ کرده باشند ، بلکه این مهاجرت در طی دوران بعد به تدریج صورت گرفته است .
 بهر حال حرکت آرام و تدریجی طوایف پراکنده قشقایی ( که بعدها به این نام خوانده شدند ) به منطقه فارس که از حدود ۶۰۰ سال پیش آغاز شده بود نزدیک به سه قرن و تا اواخر دوره زندیه ادامه یافت .
 شاه عباس صفوی ( ۱۲۶۹ – ۱۵۸۷ نیلادی ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسی ) ، " جانی آقا قشقایی " نامی را به حکومت ایلات منطقه فارس مامور نمود .
 جانی آقا ، پس از این انتصاب تا آنجا که توانست در راه ایجاد یک اتحاد سیاسی به ظاهر مستحکم کوشش کرد و توانست همه ساله خراجهای جمع آوری شده را به دربار صفویه به اصفهان بفرستد .
 وحدت ایل قشقایی به همت و تدبیر جانی آقا قشقایی امکان پذیر شد که ظاهرا نام ایل ماخوذ از کنیه نیای او "امیر شاهلو قشقایی " است .
 نادرشاه ، این اتحادیه را درهم ریخت و گروهی از مردم ایل قشقایی را به خراسان کوچاند که با به قدرت رسیدن " کریم خان زند " همگی به موطن اصلی خود ( فارس ) بازگشتند .
 از اواخر حکومت " زندیه " ایل قشقایی تحت سرپرستی " جانی خان " از اعقاب جانی آقا قشقایی که در سال ۱۲۳۴ هجری قمری از سوی فتحعلی شاه قاجار به لقب ایلخانی مفتخر شده بود به صورت یک نیروی سازمان یافته و با نفوذ درآمد که در امور سیاسی و نظامی جنوب ایران منشاء اثر بود .
 در سال ۱۲۳۶ هجری قمری ، میان ایل قشقایی و بختیاری نزاعی در گرفت . از این رو فتحعلی شاه قاجار " امیر محمدقاسم خان ظهیرالدوله " داماد خود را به منظور پایان دادن به این جنگ و صلح بین آنان مامور فارس نمود .
 قشقاییان در جنگ " هرات " و لشکر کشی انگلیس به جنوب ایران ( ۱۲۷۴ هجری قمری ) مردانه ایستاده و دلیرانه جنگ کردند .
 در سال ۱۲۶۳ هجری قمری " محمد قلی خان " پسر جانی خان ایلخانی قشقایی که در دارالخلافه بسر می برد بدون اجازه دولت ، تهران را به سوی فارس ترک می کند . از این روی " حسین خان نظام الدوله " والی فارس برای گوشمالی او به منطقه قلمرو ایل قشقایی می رود . پس از چند روز که در گرم آباد و چمن حَنا ، توقف مینماید ، محمد قلی خان توسط یکی از افرادش مبلغی وجه نقد به عنوان پیش کش برای نظام الدوله می فرستد . والی به محض دریافت وجه ، محمد قلی خان را می بخشد و به شیراز مراجعت مینماید . (۷)
 محمد جعفر خورموجی مولف کتاب حقایق الاخبار ناصری ضمن وقایع سال ۱۲۶۴ هجری قمری درباره قیام مردم فارس و عشایر قشقایی علیه حسین خان نظام الدوله حاکم فارس که بلافاصله پس از مرگ محمدشاه قاجار اتفاق افتاد چنین می نویسد :
 " از آن جمله انقلاب مملکت فارس و شورش اهل شیراز بر حسین خان نظام الدوله و جماعت سرباز بود . . . در این اثنا محمدقلی خان ایلخانی که به تازگی از نظام الدوله آزرده و دلگرانی داشت با هزار و پانصد نفر قشقایی و خِشتی وارد خارج شهر و در این باب با اهل شهر همراز و انباز گشت . ارگ سلطانی شیراز به محاصره عشایر قشقایی در آمد و این محاصره مدت چهل روز بطول انجامید و چند نفر از ماموران حکومت نیز کشته شدند . سر انجام امیر اصلان خان از سوی ناصرالدین شاه به فارس آمد و به این غایله خاتمه داد .
 پس از چند روز احمدخان نوایی ( = عمید الملک ) نیز به شیراز آمد و به موجب فرمانی که داشت نظام الدوله را زندانی نمود تا بالاخره در همین سال " بهرام میرزا معزالدوله " پسر دوم " عباس میرزای نایب السلطنه " به ایالت فارس تعیین و اعزام گردید .
 ایلخانی قشقایی به تدریج قدرتی به هم زدند و در مواردی منافع دولت انگلیس را در فارس به خطر انداختند ، تا اینکه در اثر فشار آن دولت مورد بی مهری و غضب ناصرالدین شاه قرار گرفته و سران ایلات خَمسه را در مقابل آنان تقویت کردند .
 پس از قتل ناصرالدین شاه ، سهراب خان و داراب خان که از سران مشهور ایل قشقایی بودند هر از گاهی به قوای انگلیسی مستقر در جنوب ایران شبیخون زده و تلفات غیر قابل جبرانی به آنان وارد می ساختند .
 پس از داراب خان ، پسر او اسماعیل خان که به " صولت الدوله " سردار عشایر معروف بود به ایلخانی و ریاست ایل قشقایی منصوب می گردد . وی مردی شجاع ، مدیری کاردان و سیاستمداربا هوشی بود .
 صولت الدوله ، در جنگ بین الملل اول علیه انگلیسی ها و وابسته های آنان و در فارس مبارزات پی گیری را رهبری می کرد که در تاریخ محلی فارس از ارزش ویژه ای برخوردار است . " (۸)
 صولت الدوله ، سرانجام توسط زضاشاه دستگیر و زندانی شد و در زندان جان سپرد .
 خلع رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۲۰ شمسی = ۱۹۴۱ میلادی و حضور قوای خارجی در ایران و تضعیف دولت مرکزی ، به روسای ایلات از جمله ایل قشقایی فرصت داد که در تحکیم موقعیت خویش بکوشند و ذخیره کافی از سلاح و مهمات از طریق غیر مستقیم به دست آورند .
 از این رو ایلخانی قشقایی که در تبعید بسر می برد به فارس بازگشت و بار دیگر ایل قشقایی به قدرت رسید و مقام اجتماعی و سیاسی گذشته خود را بدست آورد و در سال ۱۳۲۲ شمسی = ۱۹۴۳ میلادی به سرپرستی ناصرخان قشقایی سر به شورش برداشت و از دولت خواست که املاک و دارایی ایل را که در زمان رضاشاه به عنوان گوشمالی از آنان گرفته شده بود به ایشان بازگرداند .
 دولت سپاهی برای سرکوب ایل مذکور به منطقه فرستاد . قوای دولتی در سال ۱۳۲۲ از ایل قشقایی یه سختی شکست خورد .
 قشقاییان " پادگان سمیرم " را اشغال نمودند و ۲۰۰ ارتشی را به قتل رساندند . در میان مقتولین سه نفر سرهنگ نیز وجود داشت . به دنبال این جنگ دولت مرکزی از طریق مذاکره با سران ایل قشقایی توانست با آنان توافق نماید . در پی این توافق قشقاییان دست از شورش برداشتند و موقتا منطقه آرام گردید .
 این وضع تا سال ۱۳۲۹ شمسی = ۱۹۵۰ میلادی که دولت مرکزی در فکر تحکیم قدرت خود برآمد برقرار بود تا سرانجام در ستاد ارتش سازمانی به نام دایره مستقل ایلات به ریاست سرهنگ عبدالمجید کافی ، بوجود آمد و در نتیجه امور داخلی ایل قشقایی نیز همانند دیگر ایلات به دست قوای دولتی افتاد و تحت ریاست سرهنگ پیاده رضاقلی اقدسی شیرازی رئیس شعبه ایلات ناحیه جنوب رسما اداره میشد . (۹)
 شورایعالی عشایر ایران نیز در اول آبان ماه سال ۱۳۳۲ شمسی تشکیل گردید .(۱۰)
 و بالاخره در سال ۱۳۳۵ شمسی = ۱۹۵۶ میلادی مقام ایلخان ، ایل بیگی و کلانتر رسما ازز سوی حکومت مرکزی ملغی اعلام گردید و به دنبال آن بسیاری از خوانین و کلانتران بازداشت و تبعید شدند .

(۱۱)۲ – جمعیت ایل قشقایی :
 از سال ۱۲۲۳ شمسی = ۱۸۴۴ میلادی جمعیت ایل قشقایی ، بنا به مناسبتی توسط افراد و سازمانهای مختلف به شرح زیر محاسبه و برآورد گردیده است که نوساناتی تا حدود چند برابر در آنها مشاهده می شود .
 تعداد- سال شمسی- سال میلادی- نام آمارگر۳۰۰۰۰ تا۴۰۰۰۰ خانوار (۱۲)- ۱۲۳۲- ۱۸۴۴- لیدی شل۶۰۰۰۰ خانوار(۱۳)- ۱۲۵۰- ۱۸۷۱- لرد گرزن۲۵۰۰۰ خانوار(۱۴)- ۱۲۷۰- ۱۸۹۱- لرد گرزن۱۳۰۰۰۰ خانوار(۱۵)- ۱۳۰۹- ۱۹۳۰- سایکس۳۷۶۳۰ خانوار (۱۶)- ۱۳۱۱- ۱۹۳۲- دکتر مسعود کیهان۵۵۰۰۰ خانوار(۱۷)- ۱۳۱۵- ۱۹۳۶- احمد احتسابیان ۳۳۰۴۵ خانوار(۱۸)- ۱۳۱۷- ۱۹۳۸- هنری فیلد۳۰۰۰۰ خانوار(۱۹)- ۱۳۴۱- ۱۹۶۲- حسین کسبیان ۲۳۱۶۴ خانوار(۲۰)- ۱۳۴۲- ۱۹۶۳- سازمان ملی یونسکو ۳۴۰۸۳ خانوار(۲۱)- ۱۳۵۲- ۱۹۷۳- محمدحسن سهامی ۱۴۱۰۰۰ خانوار(۲۲)- ۱۳۵۸- ۱۹۷۹- فرهنگسرا نیاوران ۲۸۷۰۶ خانوار(۲۳)- ۱۳۶۰- ۱۹۸۱- سازمان امور عشایر۱۳۷۵۲ خانوار (فقط کوچرو) (۲۴)- ۱۳۶۱- ۱۹۸۲- جهاد سازندگی فارس۳ –سردسیر ، گرمسیر :
 ایل قشقایی دارای دو منطقه سردسیری است . نخست منطقه بین شیراز و دشت اَرژَن تا پیرامون کازرون میباشد ، دیگری در شمال شرقی شیراز واقع شده که از " اردکان " فارس تا مرزهای کهگیلویه و از شمال آباده تا قُمشه ( شهرضا ) ادامه مییابد و به سرحد بزرگ معروف است .
 گرمسیر ایل قشقایی در گذشته از مناطق کم ارتفاع جلگه ای و پست جنوب شرقی فارس ( لار ، جهرم ، فیروزآباد ، کازرون تا حدود ، بهبهان و گَناوه ) تشکیل میشده ولی امروز گرمسیر آنان به بیش از دو برابر وسعت یافته است . (۲۵)۴ – ساخت ایلی :
 ایل قشقایی از شش شاخه : دره شوری ، شش بلوکی ، کشکولی بزرگ ، کشکولی کوچک ، عمله و فارسیمدان ، تشکیل گردیده است ولی در ساختمان ایلی هریک از شاخه های مزبور را اصطلاحا " طایفه " می نامند .
 هر طایفه از چندین تیره و هر تیره از چندین " بُنکو یا ایشوم " و هر " بُنکو" از شاخه هایی به نام " بیله " و هر " بیله " از چند " خانوار " تشکیل شده است . بنابر این ساختمان سنتی ایلی از ایل تا خانوار به صورت زیر طبقه بندی شده است :
 ایل --------- طایفه --------- تیره ---------- بُنکو (ایشوم ) ----------- بیله --------- خانوار
چون در بخشهایی که آمد تعریف مربوط به ایل ، طایفه ، تیره و خانوار یادآوری شد لذا در اینجا به تشریح اصطلاحات دیگری که در ساختمان ایل قشقایی وجود دارد می پردازیم .
 الف – بُنکو : بُنکو ، از اجتماع چند سیاه چادر در منطقه محدودی به نام " یورت " که در داخل مرتع مستقر میشوند تشکیل گردیده است .افراد مستقر در این واحد اغلب خویشاوند و در مسایل مربوط به دامداری و کشاورزی باهم توافق نزدیک دارند .
 قشقاییان علاوه بر اصطلاح " بُنکو" واحدهای اجتماعی خود را " ابه ، بولک و یا ایشوم " مینامند . کلیه افراد ساکن در " بُنکو " از تیره خاصی بوده دارای نیای مشترک هستند ، مرتع آنان مشترک و تصمیمات ایشان نیز مشترک است . " بُنکو " واحدی اقتصادی و هم اجتماعی بشمار می رود . سرپرست هر " بُنکو " ریش سفید نامیده میشود که از بین افراد همان " بُنکو" انتخاب شده و کلیه مسایل مربوط به بُنکو را زیر نظر دارد .
 ب – بیله : بیله ، کوچکترین واحد اجتماعی در سلسله ساخت ایلی است که از گردهم آیی چند خانوار خویشاوند تشکیل میگردد ، در بعضی از طایفه های قشقایی " بُنکوها " به شاخه های متعددی به نام " بیله " تقسیم میگردند .
 بیله ، واحد اساسی تعاون زراعی و دامداری را تشکیل میدهد و از لحاظ فعالیتهای روزمره از اهمیت بسیاری برخوردار است . زیرا که واحدی از افراد به وجود می آورد که هنگام کوچ تواما حرکت کرده یاری و همکاری های مفیدی را سبب میشود .
 آخرین رده ایلی طوایف کشکولی کوچک، کشکولی بزرگ ،و دره شوری ، بُنکو ، میباشد ودارای " بیله ای " نیستند . اما طوایف فارسیمدان و عمله ، دارای بیله های اندکی ( حدود ۱۳ درصد کل بیله های ایل) میباشند ولی طایفه شش بلوکی دارای بیشاز ۱۸۰ بیله ( ۸۷ درصد کل ) است . (۲۶)
ج – طوایف و تیره های ایل قشقایی :
الف – طایفه دَره شوُری :
 دره شوری ، یکی از طوایف نیرومند و مشهور ایل قشقایی است که طبق آخرین آمار دولتی ( ۱۳۶۰ ) دارای ۶۴ تیره و ۵۱۶۹ خانوار (۲۷۳۹۶ نفر) بوده است . (۲۷)
 تعدادی از مردم این طایفه " تخته قاپو" گردیده و بقیه هم در حال " اِسکان" میباشند . امرار معاش آنان از گله داری و زراعت غلات است . منطقه سردسیر آنان پیرامون سمیرم ، دردشت ، خسروشیرین،سولیجان ، سِمیرم علیا ، قورتپه ، سیاه وکلک سمیرم و گرم آباد است .
گرمسیرشان دوگنبدان ، حسین آباد ، سر مشهد ، جَرِه ، خِشت ، باشت و بابوئی ، مَمَسَنی ، گوراِسپید ، هفت دشت ماهور ، کوهمره توران ، کوه براق ، بشارگان ، کوه سرخ ، پیرامون کازرون ، هفت دشت ، پیر سرخ باشت ، کوه سیاه و قره دشت براق است . (۲۸)
مهمترین تیره های این طایفه عبارتند از : کیخایی ، خانی ، جانبازلو ، شبانکاره ، بهرام کیخایی ، چهار پنجه ، ایمانلو ، چهار پنجه نره ای .(۲۹)
ب – طایفه عَمَلِه :
 طایفه عَمَلِه ، یکی از بزرگترین طوایف ایل قشقایی است که در زمان ایلخانی صولت الدوله ( پدر ناصرخان و خسروخان قشقایی ) برای رسیدگی به کارهای شخصی ایلخان ، جمع آوری حق مالکانه ، رسیدگی به امور کشاورزی ، گله داری و تنظیم امور ایلی از تیره های مختلف ایل قشقایی و سران آنها تشکیل گردید . طایفه عمله یا عمال اجرای دستوران و فرمانهای ایلخانی بزرگ با اینکه اکنون سمت و وظایف قبلی خود را از دست داده است هنوز هم به اسم " عَمَلِه " خوانده میشود .
خوانین هر طایفه نیز دارای عده ای خدمتگزار و کارگزار مخصوص بوده اند که آنان را " عَمَلِه دور و بَرِ خان " مینامیدند و از افراد " طایفه بزرگ عمله " نبوده اند . (۳۰)
گرمسیر طایفه عمله ، منطقه وسیعی از شهرستان لار ، فیروزآباد و جهرم است و سردسیرشان اطراف شهرستان شیراز ، بعضی از روستاهای شهرستان آباده و حومه سمیرم از شهرستان قُمشه ( شهرضا ) میباشد . (۳۱)
طایفه عمله ، دارای یک تیره به نام " صفی خانی " است که این تیره از ۷۲ زیر تیره تشکیل گردیده است . جمعیت طایفه عمله در سال ۱۳۶۰ شمسی ۸۰۱۱ خانوار ( ۴۲۴۶۱ نفر ) بوده است . (۳۲)
ج – طایفه فارسیمدان :
این طایفه زمستانها در دهستان "جَرِه " و حدود روستاهای ، فامور ، دادین ، سرمشهد ، جدول تُرکی ، پل آبگینه از شهرستان کازرون و ناحیه " پشت پرو جمیله " گیسگان ، رود فاریاب ، از شهرستان دَشتی و دشتستان میگذرانند و تابستانها در پیرامون شهرستانهای آباده ، قُمشه (شهرضا) بروجن ، بسر می برند . این طایفه در سال ۱۳۶۱ دارای ۵۶ تیره ، ۲۷۱۵ خانوار یا (۱۲۳۹۴ نفر ) بوده است .
د – طایفه شش بلوکی :
چون مردم این طایفه در اصل از ناحیه " شش بلوک خلجستان " به این منطقه آمده اند به " شش بلوکی" نامیده شده اند . مردم شش بلوکی از راه زراعت و گله داری امرار معاش میکنند و گرمسیر آنان بوشکان دشتی ، کوه سیاه دشتی ، حومه ، فراشبند ، دَهرَم ، میباشد و سردسیرشان حومه ، اقلید ، ایزد خواست و کوه آران از شهرستان آباده است . (۳۳)
این طایفه در سال ۱۳۶۱ دارای ۶۰ تیره ، ۶۴۰۳ خانوار(۳۳۹۳۸ نفر ) بوده است .(۳۴)
ه – طایفه کشکولی بزرگ :
این طایفه از حدود ۴۰ تیره تشکیل گردیده ، زمستانها در ماهور میلاتی ، چنار شاهیجان ، پیرامون کازرون و باباکلان ، بسر میبرد و ییلاق آن ، کوه آبنو ، خرک ، چهل چشمه ، دشت ارژن ، ایزد خواست ، زنگنه ، کهره ، کوه میشان و اََردِکان است . مردم طایفه کشکولی بزرگ به زراعت و گله داری اشتغال دارند . عده ای از آنان تخته قاپو شده اند و بقیه نیز در حال اسکان هستند . جمعیت این طایفه در سال ۱۳۴۲ حدود ۴۸۶۲ خانوار (۳۵) و در سال ۱۳۵۲ شمسی ۳۶۷۶ خانوار (۳۶) و در سال ۱۳۶۰ ، بالغ بر ۵۲۷ خانوار (۲۷۹۳۵ نفر) بوده است . (۳۷)
و – طایفه کشکولی کوچک :
این طایفه از ۱۲ تیره تشکیل گردیده و در سال ۱۳۶۱ دارای ۱۱۳۸ خانوار ( ۶۰۳۷ نفر ) بوده است .
منطقه سردسیر آنان پیرامون ، کاکان ، درگینه ، ساران ، تُل خانی و گرمسیر ایشان حوالی " هنگام " پیرامون فیروزآباد ، خاردان ، زتردان و مشرق دشت لار است .۵ –ساخت قدرت :
در گذشته طوایف مختلف ایل تحت سرپرستی ایلخان بزرگ اداره میشد . ایلخان به ظاهر از سوی دولت مرکزی انتخاب میگردید . اما در عمل از تیره " شاهی لوی " طایفه " عمله " این قدرت را بدست می گرفت .
 ایلخان مسئول برقراری نظم و قانون و همچنین جمع آوری خراج بود . وی برای هر طایفه یک " کلانتر " تعیین مینمود که بتواند کنترل اداره املاک و امور " کوچ " را زیر نظر داشته باشد و مجری دستورات و خواستهای ایلخان باشد . هر تیره توسط " کدخدا " اداره می شد . کدخدا بر طبق نظام سنتی ایل مسئول جمع آوری خراج و مجری دستورات کلانتران هستند .
 سلسله مراتب قدرت در ایل قشقایی در گذشته به شرح زیر بوده است (۳۸) . *
 شبکه قدرت- ساخت اجتماعی
 ایلخان- ایل
کلانتر- طایفه
کدخدا- تیره
ریش سفید- بُنکو
ریش سفید- بیله 
رئیس خانوار- خانوار

                                                                                                     نقل از: http://usbgh.blogfa.com/post-11.aspx

هیچ نظری موجود نیست: