۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

ديه قره قاج

      


عنوان: ديه قره قاج   
موضوع: ايلات و عشاير؛ داستان‌نويسي   
پديدآورنده: باقرپور، امين   
نشريه: ابتكار،: 1386/02/19   
بازیابی: 19305311  

امين باقرپور--- در ميان عشاير ايران نام «محمد بهمن بيگي» نامي آشنا و ماندگار است. برخود واجب دانستم از اين شخصيت بزرگ و نامدار به پاس دلسوزي و انسان دوستي كه از او ديده ام در اين نوشته كوتاه يادي و سپاسي هر چند ناچيز بنمايم. در 23 بهمن 1370 به همراه و توصيه يكي از دست پروردگان وي براي نجات بيمار بستري در بيمارستان سعدي شيراز دست به دامن او شديم. از استيصال خود شكوه و از محضرش مدد خواستيم. تلاش وي براي ارتباط با پزشكان آشنا به ثمر ماند. وعده پيگيري داد. بدرود گفتيم. در بين راه غرق در افكار و خيالات گوناگون بودم و بر اين انديشه كه قضيه يادش مي رود و از سويي اوقات گرانبهايش را صرف يك نا آشنا نمي كند! اما برخلاف تصوراتم بعد از تعطيلات چندين پزشك متخصص از بيمارستانهاي سعدي و نمازي و جاهاي ديگر بر بالين بيمار حاضر و به مداوا و بررسي وضعيت او پرداختند. همه آنها در يك جمله كوتاه ياد آور مي شدند كه «ما را محمدخان بهمن بيگي فرستاده است.» آري چنين معلوم افتاد كه استاد به هوشياري مار و از صداقتي به لطافت نسيم صبح برخوردار است. و اين رفتار انساني شاهدي بر «حفظ حركت و كرامت انساني» در نزد اين شخصيت كريم است. درود و سپاس ابدي خود را به پيشگاه وي و رودخانه قره قاج تقديم مي كنم.با مطالعه در تاريخ دريافته بودم، انسانها به مرحله اي تكامل كه رسيدند به كنار رودها آمدند رودهاي بزرگي در جغرافياي جهان وجود دارند كه در مرحله كشاورزي تاريخ بشر را تغيير داده و تمدن ساز گشته اند. مصر هديه رود نيل، بين النهرين(ميان رودان) را رودهاي دجله و فرات، تمدن هند را رودهاي «سند و گنگ»، چين باستان را رودهاي شانگهاي و هوابگهو» و ايران را «كارون» بنيان نهادند. عشاير ايران هم به عنوان يك گروه انساني با آداب و رسوم مشترك مديون «قره قاج» هستند كه استاد محمد بهمن بيگي را به آنها هديه كرد. اين بار تاريخ در جغرافياي قره قاج تكرار شد و فرهنگ و تمدن كوچ نشينان را دگرگون ساخت. عشايري ها بايد هميشه وامدار پيچ و خم هاي زيبا و بسيار دل انگيز رود قرهقاج باشند كه يك موج كوچك آن با صدها رودخانه، شودشن و پرتوماك عوض نشد و دگربار اين انسان فرزانه و هوشمند، بشر دوست و دردمند را از اروپا و آمريكاي پيشرفته به زادگاه خويش فراخواند تا نهالهاي تازه را بنشاند و افق بلندي را در پيش ديدگان همنوعان خود ترسيم نمايد. بالاخره او آمد به دو كار مهم و ماندگار دست زد.
نخست اينكه در سال 1336 خورشيدي، با پيگيري و كوشش فراوان «دانشسراي تربيت معلم عشايري» را تاسيس كرد. اين بار دبستان عشاير با تامين مدارس سيار آموختن سواد به قشر متحرك جامعه نقش تعيين كننده اي در نوگرايي ايلات ايفا كرد. با تحمل رنجهاي بسيار در مركز آموزش عشايري و دگرگونيهاي اساسي در ساختار سياسي، اجتماعي عشاير پديدي آورده و حاصل زحمات او نيز خدمت بزرگي به وحدت ملي جامعه ايران بود. البته اين يك اصل است كه كارهاي بزرگ از انسانهاي بزرگ بر مي آيد. در مغزهاي كوچك، كارهاي بزرگ ساخته نيست. نبايد فراموش كرد كه در پي تحولات جامعه، آموزش عشايري از تجربيات ارزنده وي بازمانده آنهم در شرايطي كه قادر بود تا سالها بعد منشا» خدمات بيشتري به اين قشر محروم و مظلوم باشد.
دوم: اين كه ايشان فرهيخته سبك نويني را در حوزه ادبيات داستاني و داستان نويسي به ويژه در ميان ايلات و عشاير خلق كرد. از اين روي بسياري از قلم به دستان عشايري به پيروي از سبك او در پي آفرينش آثار گوناگون ادبي هستند. وي با گام نهادن در اين عرصه سير تكاملي كار آموزشي خود را نيز تكميل و آن سرپرست پيشين آموزش عشايري اكنون از مفاخر ادبي جامعه ما محسوب مي شد.با مطالعه در آثارش در مي يابيم كه دستي توانا در حوزه جامعه شناسي و مردم شناسي، انسان شناسي، روانشناسي، تاريخ و حقوق دارد و به ويژه در عرصه ادبيات داستاني از قدرت بيان و قلم سحر آميزي بهره مند است. نيز علاقه مند و آشنا به شعر و موسيقي و مسلط به چند زبان خارجي است، آري او هديه قره قاج است و تا ابد بر آسمان پرستاره ايلات و عشاير ايران مانند ماه مي درخشد.
مير ماه است و بخارا آسمان
ماه سوي آسمان آيد همي  
 

هیچ نظری موجود نیست: