۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

رموز موفقیت بهمن بیگی در چیست




به نام آنکه عشق را آفرید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را                                        تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد                               وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
با درود فراوان به روح  پر فتوح پرچمدار تعلیمات عشایر ایران استاد محمد بهمن بیگی  و ادای احترام به همسرمحترم ایشان و سلام به خانواده بزرگ آموزس عشایر و یاران با وفایش و خوش آمد به مسئولین محترم شهرستان و عرض خیر مقدم به کلیه حضارمحترم.
مطلبی که خدمتتان ارائه میدهم مقاله ای است سه قسمتی. قسمت اول دلنوشته ای است حاوی احساس شخصی خودم نسبت به استادم. قسمت دوم خاطره ای است مربوط به چهل سال پیش و قسمت سوم کنکاشی است کوتاه در مورد علل موفقیت بزرگ معلم عشایر ایران استاد بهمن بیگی.
ازبدو جوانی تا کنون که سنین پیری را تجربه میکنم هر موقع که به درونم و خودم برمیگردم این نکته را در می یابم که همیشه ذهن، فکر و حتی وجودم مسحور شخص و شخصیتی است دوست داشتنی،صدیق،عاشق،لایق،خردمند وانسان دوست. پیوسته شایق بودم  آنچه را که در درونم نسبت به ایشان میگذرد روی کاغذ بیاورم. تلاش میکردم و قلم و کاغذ بر میداشتم  ولی بعد از لحظه ای انگار احساس میکردم  قادر به نوشتن عبارات و کلماتی نیستم که بیانگر صفات و شخصیت ایشان باشد. دلشکسته و مایوس و کاغذ و قلم را کنار گذاشته و همه چیز را برای مدت کوتاهی فراموش میکردم. بارها و بارها تجربه هایی از این دست داشته ام. در زمان حیات ایشان چند بار به دیدنش رفتم اما در حضورش هم جرئت بیان احساستم را در خود ندیدم.
اینک چند سالی است که خورشید عمرش غروب کرده است. منِ ماتم زده، به خودم نهیب زده و میگویم  نا امید نشو از همان شخصیت محبوبت سرمشق بگیر و تلاش کن که خواستن توانستن است.
این شخص کسی نیست جز رادمرد بزرگ ایلم محمد بهمن بیگی.
 ایران زمین در طول تاریخ کهن و فرهنگ غنی مردم خود، بزرگان، جنگجویان، سرداران، دانشمندان، هنرمندان، شاعران فراوانی را در دامان خود پرورش داده که اکثر قریب به اتفاق آنها شهرت ملی و جهانی دارند.هر کدام از آنها در قرنی و در دوره ای از زمان نشو و نما کرده  و دوره ای از تاریخ پر فراز و نشیب وطن را آراسته و نسلی یا نسل هایی راغرق در عشق و صفا و محبت و پایمردی خود نموده اند و نامشان برای ابد ماندگار شده است. درود بر همه آنها. آنهایی که برای فراتر بردن نام ایران و ایرانی کوشیده اند.
اما نام بهمن بیگی برای من و خیلی از هم نسلان من تداعی کننده  واژه های مقدس صداقت، بزرگمردی، عشق، نوع دوستی، فقیرنوازی، انسانیت و تمامی صفات نیکوی یک انسان به تمام معنی بوده و بر انگیزنده و زنده کننده این صفات زیبا بوده وخواهد بود.
بهمن بیگی ستاره دنباله داری است که زندگی ایلی، سیاه چادر ها، کوه های سر به فلک کشیده، جنگلهای سرسبز و با طراوت، رودهای خروشان، چادر های سفید مدارس عشایری،  معلمین عشایری عاشق ، دبیرستان عشایری با گل گشت هایش، آب باریک، دانشسرای عشایری، ورزشگاه، آموزشگاه نظامی، اداره کل آموزش عشایری، قالیبافی و غیره را در هاله و دنباله خود دارد.
من اگرچه ظاهرا فقط از چشمه زلال مدرسه عشایری جرعه ای نوشیده و افتخار عضویت در خیل فارع التحصیلان دبیرستان عشایری را نداشته ام و تحصیلات متوسطه را در  شهرضا و اصفهان گذرانده و سپس وارد دانشگاه شیراز شدم اما خود را شاگرد آموزش عشایر ومدیون بانی آن استاد محمد بهمن بیگی میدانم . مایلم یکی از خاطراتم را که نمایانگر گوشه ای از وسعت تفکر و بزرگمردی ایشان است بیان کنم.
خاطره:  سال 1352 مقارن فارغ التحصیلی اولین دوره دانش آموزان دبیرستان عشایری من نیز که از دبیرستان هراتی اصفهان فارغ التحصیل شده بودم در دانشگاه شیراز در رشته اقتصاد قبول شدم. بعلت پسوند اسم فامیلی ام  اسم مرا هم آقای بهمن بیگی در روزنامه قبولی ها ی دانشگاه ها دیده بود. لذا مرا  احضار نموده و بینهایت مورد لطف و تشویق قرار داد. مهم تر آنکه بدون اینکه تقاضا کنم برای من هم همراه دانشجویان خودش خوابگاه گرفت. این عمل ایشان باعث شد که من احساس غربت و بی پناهی نکنم  و امیدوار و مصمم ادامه تحصیل بدهم. این خاطره نمایانگر بلند نظری و آینده نگری بهمن بیگی است. تفکرات بهمن بیگی در دستگاه تعلیمات عشایر خودش محدود نبود. هرجا ایل زاده ای یا عشیره نشینی به توفیق علمی دست می یافت مورد تشویق و حمایت مادی و معنوی ایشان قرار می گرفت.
زندگی ما قشقایی ها و همه عشایر ایران مملو از خاطرات شیرین بهمن بیگی است خاطره من قطره ای است از دریای خاطرات شیرین آن روزگار.
اما دوستان خوبم:
  نام نیک بهمن بیگی و خدمات ارزشمند ایشان  در جریده تاریخ ثبت گردیده و خاطره خوش تعلیمات عشایرو بهمن بیگی در سینه هم نسلان من وشما تا زنده ایم ماندگار است. اگرچه بهمن بیگی با قلم سحر آمیزش تجارب ارزنده خود را مکتوب وبه یادگار گذاشته است اما تک تک ما نیز وظیفه داریم نو نهالان و جوانان جامعه خود را با نام و اندیشه ها و ایده های بهمن بیگی آشنا کنیم. باید کار و تلاشی در خور داشته باشیم تا فرزندان و نسل های بعدی شاهد بهمن بیگی های دیگری  باشند. جا دارد آنهایی که دستی به قلم دارند وامکانی در تحقیق، دست به کار شوند و علاوه بر سپاسگزاری و قدر دانی از خدمات ماندگار ایشان، به مقوله مهمتر کشف رموز موفقیت عظیم ایشان بپردازند و نتیجه تحقیقات خود را مکتوب و در اختیار نسل های بعدی قرار دهند.
اما رموز موفقیت بهمن بیگی در چیست؟
من کتابهای استاد را چندین بار مطالعه کرده ام و در لا به لای سطور آنها مطالبی یافته ام که بیان آنها ساعت ها بلکه روزها زمان می برد. معتقدم برای رسیدن به جواب این سئوال لازم نیست راه دور برویم. راز این موفقیت بزرگ در کتاب ها و نوشته ها و مصاحبه های خود استاد مستتر است. برای پرهیز از به درازا کشیدن سخن مهمترین آنها را فهرست وار خدمت دوستان عرض میکنم:
1.     هدف مقدس و انسان دوستی وافر: که همانا سواد آموزی و رهانیدن عشایر از جهل و بیسوادی است. چه هدفی میتواند ارزشمندتر و والاتر از با سواد کردن اقوامی باشد که در طول تاریخ خود جز جنگ و ستیز، کشت و کشتار و جهل و بیسوادی را تجربه نکرده است؟ چه هدفی می تواند مقدس تر از محو جهل و تاریکی و راهنمایی انسان ها به سوی نور و روشنایی و رهایی از فقر و گرسنگی باشد. استاد در کتاب به (اجاقت قسم) می نویسد: " می خواستم آنچه را که خودم دارم همه بچه های ایلات و عشایر داشته باشند."
2.     علاقه وصف ناپذیر به ایل و فرهنگ ایلیاتی و عشایری: چنانکه دیدیم بهمن بیگی پایتخت وامکانات سهل الوصول آمریکا و اروپا را رها کرده و به دامان ایلش برگشت. زندگی توام با رفاه و پایتخت نشینی و پیمودن درجات ترقی در شهر را،  به خدمت به ایل و تنگدستان عشایر و زندگی در ایلٍ بدون امکانات رفاهی ترجیح داد. این نهایت عشق به ایل و بخصوص بی پناهان عشایر است. بهمن بیگی در کتاب (خاطرات آموزشی) چنین می نگارد: "به آنان گفتم که شعبده و نیرنگی در کار نبوده است. از فوت وفن ساحرانه ای برخوردار نبوده ام. سرچشمه همه این توفیق ها جز عشق،  عشق به مردم،عشق به کار،عشق به تعلیم و تربیت چیز دیگری نبوده است."
3.    آشنا یی به درد دردمندان، فقر مستمندان و آگاهی و باور به ریشه این دردها:
بار ها دیدیم و شنیدیم که برای پابرهنه ها ومستمندان اشک ریخت و جهل و بیسوادی را ریشه این همه فلاکت  دانست. این گفته پر معنای ایشان است: "  من به نام این مردم با این چشم های بی فروغ، پوست های پر چروک، لباس های ژنده، شکم های گرسنه، با این لب های بی خنده  و  دل های پرخون، به نام این مردم، به نام کتیرا زن ها، چوپان ها، مهترها، کنگرزن ها، دروگرها، هیزم شکن ها، نی زن ها، فعله ها، بی کارها و ولگردها از شما می خواهم به پا خیزید و روز وشب و گاه و بی گاه درس بدهید، درس بخوانید، درس بدهید، درس بخوانید " وهمچنین این جمله زیبای ایشان که: "کلید مشکلات ما در لا به لای الفبا خفته است" به روشنی عمق درد آشنایی استاد را می رساند و آگاهی وی به علاج درد مزمن عشایر را نشان می دهد.
4.    بینش، فکر باز، آینده نگری وصلح طلبی: برپایی موسسات گوناگون آموزش عشایری مثل دانشسرا، دبیرستان ، مجتمع آموزشی آب باریک، دبیرستان نظام، قالیبافی، مامایی، پرورش اسب، آموزشگاه فنی وکشاندن فرزندان عشایر از جمله یاغیان به آموزش و گسترش سوادآموزی به مناطق عشایر نشین سراسر کشور وترویج (تخته سیاه تفنگ من، گچ سفید فشنگ من) همه وهمه نمایان گر ترویج همزیستی مسالمت آمیز دربین عشایر و نگرش به آینده و ایجاد صلح و صفا و گویای وسعت تفکر  منحصر به فرد ایشان می باشد. پرچم دار تعلیمات عشایر در کتاب خاطرات آموزشی خود چنین می نویسد: "من با همین چشم هایم نه فقط حال، بلکه آینده را هم می نگرم و می بینم که این بچه ها اگر درست درس بخوانند، به سرو سامانی می رسند. من می بینم که این بچه ها روزی به جای لانه، در خانه زندگی می کنند. می بینم که این بچه ها که امروز برای وصله لباس هایشان نخ و سوزن هم ندارند فردا، فردایی که چنان دور نیست لباس نو می پوشند."
5.     سازگاری با عوامل موثر: تعامل سازنده با فرماندار،استاندار،تیمسار،وزیر،خان،کلانتر، کدخدا و اقشار دیگر مردم عادی همه و همه نشان از کیاست و فراست بی نظیرایشان داشت. بهمن بیگی دریکی از کتابش می نویسد: "توجه کنید که سازش کاری با سازگاری متفاوت است. شکی نیست که سازگار بوده ام ولی معتقدم که سازش کار نبوده ام."
6.     تیز هوشی وشناسایی فرصت ها و استفاده صحیح و بموقع از آنها:  در کتاب (به اجاقت قسم) که حاوی خاطرات آموزشی استاد است نمونه های بسیاری را می بینیم که چگونه با استعداد و تیز هوشی بی نظیر خود از تمامی فرصت ها نهایت استفاده را به نفع تعلیمات عشایر بعمل آورده است. جالب اینکه با کشاندن و دعوت مسئولین رده های بالا به درون موسسات آموزشی، خود فرصت سازی می نموده و به موقع از این فرصت ها به نفع جامعه عشایر بهره برداری می کرده است. استاد در کتاب (طلای شهامت) چنین می نویسد: من از شط خروشان بودجه کشور جوی باریکی به سوی عشایر کشیدم و جمع کثیری از کودکان و نوجوانان را با دانش و معرفت آشنا ساختم:
7.     تحصیلات و سواد و آشنایی با شرایط و مقررات زمان:  در سال 1322 از دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت. به اوضاع و احوال زمان خود کاملا آگاهی داشت. علاوه بر زبان ترکی و فارسی به سه زبان زنده دنیا (انگلیسی، فرانسه و آلمانی) مسلط بود. تالیف کتاب عرف و عادات در عشایر قشقایی در عنفوان جوانی، دریافت جایزه بین المللی سوادآموزی کرپسکای یونسکو. امکانات ذیقیمتی بودند برای ایشان وپشتوانه های علمی و معنوی مناسب برای اجرای هدف ارزشمند با سواد کردن عشایر.
8.     مدیریت شایسته، انضباط ، وجدان کاری وعدم تبعیض: تقریبا تمامی زندگی خود را وقف کار ارزشمندش کرده بود. فعالیت خود و همکارانش محدود به ساعات و روز های کاری رسمی نبود. روز تعطیل و غیر تعطیل معنی نداشت. به کار معمولی و نتیجه معمولی قانع نبود. عاشق بهترین ها بود. در انتخاب ها و گزینش ها نهایت دقت را مد نظر داشت.  مراقب کار ابواب الجمعی خود بود و تنها به بخشنامه ها اکتفا نمی کرد.  به بهترین نحو ممکن در خدمت بچه های ایلات و عشایر بود. ازتبعیض گریزان بود و امور دستگاه تعلیمات عشایری او منظم و مرتب بود. او در کتاب (به اجاقت قسم) می نویسد: "من در طول مدت مدید خدمتم حتی یک بار از اصول صحیح عدالت عدول نکرده ام و از احدی تاثیر انحرافی نگرفته ام."
9.     عدم تمایل به وابستگی  بورکراتیک و مقررات دست و پاگیر اداری: مقررات نا مناسب با زندگی ایلی و عشایری را از طریق تعامل با موسسات دیگر برطرف می نمود. نبود شناسنامه و مدرک و تصدیق، بخصوص در اوایل کار نمونه هایی ازمشکلات عمده برسر راه پیشرفت بود که با درایت و کاردانی بی نظیر ایشان بر طرف میگردید.
10. پشتکار و اعتماد به نفس بالا و داشتن روابط اجتماعی گسترده:
تاسیس موسسات آموزشی متعدد و ایمان به کار خود و همکارانش و داشتن دوستان دوران تحصیلش در مقامات بالا و کشاندن مسئولین رده بالا به متن کارو به تماشا گذاشتن نتیجه خدماتش توفیق روزافزون وی را به دنبال داشت.
11. اشتیاق توده مردم عشایر: شاید بتوان گفت مهم تر از همه اینها استقبال بی نظیر  توده مردم عشایر که مشتاق گشایش در زندگی فلاکت بار خود بودند و همکاری اکثر قریب به اتفاق بزرگان و کلانتران و کدخدایان و ریش سفیدان عشایر و بخصوص اخلاص،  فداکاری، صداقت و از خودگذشتگی معلمین، دبیران، مسولین اداری و آموزشی دستگاه تعلیمات عشایر همه دست به دست هم دادند و این رویداد عظیم و مقدس را آفریدند. تربیت هزاران معلم، ماما، دبیر، دکتر، مهندس، قاضی، افسر وبه نتیجه نشستن زحمات بهمن بیگی و همکارانش این همه محبوبیت و سپاسگزاری و عشق و علاقه را نسبت به پرچم دار آموزش عشایر به ارمغان آورد.
روحش شاد   نام نامیش جاودان   رهروان راهش پرشمار باد 14/4/1392 

هیچ نظری موجود نیست: