۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

خان زاده محترم!!!



استاد  بهمن بیگی عزیز:
تا زنده بودی بدخواهان اندک تو از بیم قلم رسا و پر صلابتت و شخصیت وزین و متین تو گوشه عزلت برگزیده بودند و به خود اجازه عرض اندام نمی دادند. اما اینک که در قید حیات نیستی از گوشه انزوای خود سرکی به بیرون کشیده و اوهامی به هم می بافند. آنها نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که تو در مکتب انسان ساز خودت هزاران قاضی و وکیل و پزشک و معلم و دبیر و مهندس  پرورش داده ای که با چشم و گوش باز هشیار و بیدارن و مراقب بدخواهان.  شاگردانت با متانت و منطق و ادبی که در آکادمی  تو آموخته اند افاضه فیض آن ها را بی پاسخ نمیگذارند پس راحت بخواب.   
{شیرین مختاری می گوید:
جرمش این بود که افراد کم بضاعت جامعه عشایر به خصوص ایل قشقایی را با سواد کرد:
متاسفانه چند صباحی است در پیچ قشقایی‌های آزاده انواع توهین ها،تهمت‌ها و افترا‌ها توسط مدیریت این پیچ به اصطلاح آزاده سرکار خانم ش- قشقایی به ناجی سواد آموزی عشایر ایران استاد محمد بهمن بیگی و همسرشان سرکار خانم کیانی زده میشود و هیچ فریادرسی هم نمی باشد،خانم ش قشقایی فرزند یکی‌ از خوانین محترم ایل قشقایی میباشد و عامل نفاق و تفرقه بین بچه‌های ایل میشود و وقتی‌ زبان به اعتراض و گله می‌شویم با گستاخی تهدید و آوا یمان در گلو‌هایمان خفه میشود،براستی چرا نواده ایلخان بزرگ ایل قشقایی به خادم مردم زجر کشیده ایل توهین می‌کند،چرا؟آیا باسواد کردن چوپان زاده‌ها جرم است؟یاد گفته یکی‌ از اندیشمندان غربی می‌‌افتم که فرمودند:برای حکمرانی بر مردم باید آنها را گرسنه و بی‌ سواد نگه داشت!!!!!!!!!! برای روشن شدن ذهن خوانندگان به قسمتی‌ از نوشته‌های ش قشقایی می‌پردازیم}
مطلب بالا را در صفحه (اینترنتی) یکی از دوستداران استاد بهمن بیگی مشاهده کردم. اگرچه خدمات بهمن بیگی آنقدر برجسته است که نیازی به فریادرس (به بیان این دوست عزیز) ندارد اما گفته های (ش-قشقایی) اینقدر بی پایه و اساس و غیر منطقی است که سکوت را مصلحت ندیدم. تصمیم گرفتم جوابیه ای برای ایشان بنگارم. پیشنهاد می کنم دوستان ابتدا بیانات (ش-قشقایی) را مطالعه و سپس جوابیه اینجانب را قرائت نموده وقضاوت نمایند.  
قسمتی از مطالب ش-قشقایی

Shawn Bayat} تشکرش را از محمد بهمن بیگی بکنید که با آموزش عشایرش تمام نظام یک ایل بزرگ را بر هم ریخت ،، این یک ریشه یابی حقیقی ست ، هرچند به مذاق بعضیها خوش نمی آید
Tuesday at 21:40 · Like · 2


Shirin Ghashghaei زنده باشید شاون بیات گرامی . شاید پنجاه سال دیگر بفهمند چه ضربه ای به آنها خورده هنوز زود است. کسی که ماموریت داشت به هر نوعی کلمه قشقایی را به نابودی بکشاند چون این کلمه و آن کسان اگر پا می گرفتند اجازه نمی دانند خائنین به وطن و ایل میدان دستشان بیاید . دیدم که آنها در کنار عده ای از جان شسته و با شرف چگونه از همه چیز دست شستند برای اینکه دست و پای اجنبی را از خاک ایران بیرون بزنند . بارها و بارها تکر می کرده ,««کلمه قشقایی وجود ندارد این کلمه باید تبدیل شود به عشایر»» و بچه های که قسم می خورند رفتیم پیش بهمن بیگی با ما فارسی صحبت کرد . هنوز زود است متوجه خواهند شد چه ضربه ای خورده اند و چه تیشه ای به ریشه انها خورده که جبرانش دیگر امکان پذیر نیست . جناب شاوون عزیز , این هم شعار عده ای ابله و نادان شده که می گویند :خانها می ترسیدند قدرتشان به باد رود اگر بچه ها باسواد شوند و به شهر ها بیایند . کسانی که این حرف را می زنند صد بار گفته ام باز هم می گویم عده ای مغرض ( عقده ای ) که همه چیز را هم خوب می دانند از خدمات خوانین آگاهی لازم را دارند اما برای نفهمیدنشان به گونه ای همانند آنها هستند که پول دریافت می کنند و ترفیع می گیرند و عده ای هم بی مطالعه که تحت تاثیر این جماعت مغرض قرار می گیرند . حقیقت را معده اینها نمی تواند قبول کند چون تنگ است و بهم چسبیده هضمش برایشان دشوار است که آن موقع که فلانی هنوز از مادر به دنیا نیامده بود ایلخانان قشقایی مدارسها بنا کردند و چه خدماتی که ارائه نداند پس چطور دوست داشتند مردم بی سواد بمانند تا قدرتشان رو به افول نرود ؟؟
آنها هم دوست داشتند فرزندانشان با سواد شود و هم از یکطرف از روزی می تر سیدند که این بلایا و قضایا بر سر مردم بیچاره قشقایی بیاید آنها پنجاه سال قبل خبر از امروز می دادند . می ترسیدند , می ترسیدند که زمانی که پای مردم قشقایی به شهرها باز شود فاجعه شود همچنان که شاهدیم و می بینم دختران قشقایی ما مجلس گرم کن ارازل و اوباش مثلا در آباده و شهر ضا و ... شده اند می ترسیدند پسر بچه های ایلی الوده به مواد مخدر و مر کز پخش این افیون مرگ اور شوند می بینیم می ترسیدند .....
آری !بروید یک قلمش را در کُشن شاهد باشید و این بود آخر قشقایی ؟قشقایی که با ریخته شدن خون بهمن ها و هزاران بهمن قشقایی دیگر می خواست قشقایی بماند ...
من خود شاهد هستم و چندین دختر قشقایی را عملا می شناسم که نانش از راه کنار جاده ها ایستادن تامین میکند دختری را می شناسم که زندگی عزیز ترین دوست من نور چشم من را بهم ریخت و یک زن و بچه دوازده ساله اش را از شوهرش جدا کرد . بله یک دختر قشقایی بود که با همسر دوست شیرازی , من بدون اینکه ازدواج کند سالهاست در یک خانه زندگی می کند . این را خواستم برای نمونه عرض کرده باشم . اما خیلی می شناسم از این دخترکان و پسرکان قشقایی که به نوعی آلوده منجلاب فساد شدند و در این مرداب ساعت به ساعت بیشتر فرو می روند . بله خانهای قشقایی این روزها را پیش بینی می کردند والا انها نه وحشت از رفتن قدرتشان داشتند و نه ثروتشان و نه شهرتشان چون همه را داشتند از قدرت و ثروت دست شستند صر فا بخاطر اینکه نگذارند اجنبی و بیگانه و خانئین به ایران و ایل قشقایی پا گرفته و این نام را محو کنند . متاسفانه نشد . می گویند خانها در هالیود به خوشی می گذراندند در آن موقع که فلانی اینجا زحمت می کشید و اموزش می داد !
خنده دار است . باید برای صدمین بار عرض کنم خیر خانها شصت سال در زمان آن گور به گور شده ها رضا شاه و پسرش تبعید بودند در اروپا آن زمانی که فلانی ها اینجا ترفیع و نشان می گرفتند انها زندان و تبعید بودند ای ابلهان و نادانها . اگر چه گفته شده خودت را برای توجیه کردن کسی که نمی فهمد خسته نکن و واقعا چه با مسمی نوشته شده که کسی که می فهمد احتیاج به هیچ توضیحی ندارد و کسی که نمی فهمد هر توضیحی برایش اضافه است . این مردم عدا ی از انها همچون بخاری هستند که با دوست و دشمن گرمی می کنند خودشان تکلیف خودشان را با خودشان نمی دانند هم خنده اور است و هم گریه اور :(:
{
جوابیه من:
فردی که گویا از نوادگان خوانین بزرگ است در دنیای مجازی معرکه گرفته و با توهین و اتهام زنی واهی و غیر مستند به پرچم دار تعلیمات عشایر به خیال خود قصد دارد بهمن بیگی را پایین بکشد! قشقایی را زنده کند! و دوباره به بیابان ها و پشت کوه ها بکشاند! ایشان قصد دارد مهندسین و پزشکان و قضات و معلمین و دانش آموختگان قشقایی را از سواد خلع نماید تا مجددا به شغل چوپانی و.... روی آورند! پایشان از شهر قطع گردد تا فساد (مورد ادعای ایشان) از جامعه قشقایی رخت بربندد.!
وی مدعی است که با سواد شدن باعث شده پای قشقایی ها به شهر باز شود و فساد به شغل دختران قشقایی و اعتیاد و مواد فروشی به شغل پسران قشقایی تبدیل گردد!!! این فرد همچنین ادعا دارد که خوانین پنجاه سال پیش چنین وضعیتی را پیش بینی کرده اند!
اگرچه به نظر می رسد این شخص (یا گروه) هدف مشخص خود را دارند و گوش آنها بدهکار حقیقت و منطق نیست اما چون پای پرچم دار تعلیمات عشایر در میان است سکوت را جایز ندانسته و تصمیم دارم در حد بضاعت کلامم نظرات شخصی خودم را در این زمینه بیان کنم.
الف: اینکه صولت الدوله و فرزندانش (به پشتوانه بدنه قشقایی) در مقابل بیگانگان ایستادگی کردند و اجازه ندادند بیگانگان جنوب ایران را جولانگاه خود قرار دهند بر کسی پوشیده نیست. اینکه در جریان نهضت ملی شدن نفت در کنار مصدق بودند و فداکاری ها کردند قابل ستایش است اما اینکه چه نتیجه قابل لمسی برای بدنه قشقایی بهمراه آورد قابل تامل است. آیا در فقر و فاقه مردم زجر کشیده قشقایی گشایشی ایجاد شد؟ آیا مثل بویراحمدی ها و بختیاری ها ترکمن ها لرستان  قشقایی ها هم صاحب استان و یا حتی شهری شدند؟   حاشیه نشینی درشهر ها و پراکندگی جمعیتی قشقایی ها از جنوبی ترین نقطه فارس تا جنوب اصفهان و بوشهر و بندر عباس و خوزستان تقصیر کیست؟ اینکه قشقایی ها با جمعیت بیش از یک میلیون نفر حتی یک شهر به نام خود ندارند نتیجه چه عملکردی است؟ تا آنجا که من میدانم وعقل سلیم داوری می کند استاد بهمن بیگی نه تنها در این پراکندگی نقش نداشته است بلکه با تعلیمات عشایرش باعث ایجاد دوستی و اتحاد و همدلی بین طوایف قشقایی به خصوص و کل عشایر ایران بطور عموم گردید.
ب: استاد بهمن بیگی مدعی ولی نعمتی قشقایی را نداشته و در هیچکدام از کتاب ها و مصاحبه هایش نه تنها چنین ادعایی را بیان نکرده است بلکه خود را خادم جامعه قشقایی و عشایر ایران می دانست. بهمن بیگی با آن ذکاوت و تیز هوشی خاص خودش و سواد آکادمیکی که داشت تشخیص داده بود که دوره ملوک الطوایفی و خان خانی به سر آمده و با برنو و جنگ و برادرکشی نمی توان به قشقایی خدمت کرد. وی تشخیص داده بود که در دنیای مدرن امروزی و (آن روزها) غوطه ور بودن در جهل و بیسوادی نمی تواند آینده درخشانی برای فرزندان قشقایی (عشایر) در بر داشته باشد. او درد فقر و فاقه مردم را با گوشت و پوست خود درک کرده و به علت آن که جهل و بیسوادی است پی برده بود. لذا تصمیم گرفت با عزم راسخ فرزندان توده قشقایی و (در نهایت عشایر ایران) را با سواد نماید. چنانکه دیدیم موفق شد با نور دانش دیو جهل و بیسوادی و فقر را از جامعه عشایر براند. او می گفت: می خواهم آنچه خود دارم بچه های عشایر داشته باشند!!!
او عاشق ایلش بود.چنانکه دیدیم عطای تهران و اروپا و آمریکا را به لقایش بخشید و به دامن ایلش برگشت و کمر خدمت به چوپانزادگان و فرزندان عشایر بربست. مشاهده کردیم که با شعار و عمل (تخته سیاه تفنگم گچ سفید فشنگم) کلید مشکلات فرزندان ایل را در لا به لای الفبا پیدا کرد. نتیجه آن صدها هزار دانش آموز و ده ها هزار معلم و مهندس و قاضی و پزشک و تکنسین فنی و ماما و.... است که به عینه می بینیم (آفتاب آمد دلیل آفتاب). با قاطعیت می توان گفت بهمن بیگی چندین صد هزار خانوار  را از فقر و فاقه و فلاکت اقتصادی رهایی بخشید. امروز دانش آموختگان قشقایی در جمع ماهیانه میلیاردها تومان (بصورت حقوق و دستمزد) وارد چرخه اقتصادی خانوارهای قشقایی می نمایند.
بهمن بیگی حتی در ایام بازنشستگی هم بیکار ننشست و کتابهای ارزشمندی را تالیف و در اختیار نسل آینده قرار داد. با مطالعه دقیق این کتاب ها می توان به رموز موفقیت  او و تشکیلات با عظمتش پی برد. بهمن بیگی این کتاب ها را جهت شهرت خودش یا اتهام زدن به دیگران به رشته تحریر در نیاورد بلکه در اندیشه نسل های بعدی بود و مطمئن بود که در گذر تاریخ دلسوزان دیگری از بین دانش آموختگان خود یا نسل های بعدی حتما راه او را ادامه خواهند داد و این کتاب ها میتواند چراغ راهشان باشد.
نیت خیر بهمن بیگی و خدمات ارزشمند او ماندگار است و دعای خیر و دستان رو به آسمان هزاران مادر و پدر دردمند  که زحمات شبانه روزی بهمن بیگی و همکارانش  فرزندان و خود آنها را از فقر و گرسنگی نجات داد پشتوانه و افتخار اوست.
بهمن بیگی استوره ای است که در تاریخ قشقایی بطور اخص و در تاریخ عشایر ایران بطور اعم  جاودانه شده است. قضاوت در مورد ایشان به عهده تاریخ و مردم قشقایی و عشایر ایران است. ایشان به تعریف و تمجید من و امثال من نیازی ندارد چون با عملکرد و خدمات ارزشمند خودش در دل جامعه عشایر (ترک و لر وترکمن و بلوچ و کرد و....) بخصوص قشقایی ها جای دارد. نوشته های من و سایر دوست داران بهمن بیگی صرفا به دلیل احساس وظیفه وسپاسگزاری از این شخصیت افسانه ای است.
غرض ورزی ها و اوهام عده ای انگشت شمار نیز نمی تواند ذره ای خدشه به عظمت شخصیت و عملکرد افسانه ای  او وارد نماید.
قشقایی ها (عشایر) باسواد شده اند و اجزای این سواد را با صدای بلند! آموخته اند. دیگر با تحکم و تهدید دولا و راست نمی شوند. آنها فقر و بدبختی و گرسنگی و فلاکت پدران خود را در حافظه دارند و طعم شیرین شهامت و آگاهی و دانش را چشیده اند و با عبارات طنزگونه عده ای قلیل فریب نمی خورند.
ج: حسین خان دره شوری مقتدر ترین کلانتر دره شوری (بعد از صولت الدوله) کسی بود که بهمن بیگی را در زمان (دانش آموزی) تشویق به تحصیل می نمود و حتی در جلسه ای خود و مهمانانش (به تبع ایشان) به احترام بهمن بیگی دانش آموز بلند می شوند. زیاد خان سترگ دره شوری و زکی خان فرهنگ دره شوری هم از حامیان تعلیمات عشایر بودند. خلاصه کلام اینکه اکثر قریب به اتفاق خوانین موثر با بهمن بیگی و تعلیمات عشایر مخالفتی نداشتند و با ایشان مساعدت میکردند. استاد بهمن بیگی هم در نوشته هایش از بزرگان قشقایی به نیکی یاد کرده است.
اما اینک مطالبی در مورد بیانات فرد مورد نظر (خان زاده محترم)
1. ایشان (خطاب به قشقایی ها) میگویند:شاید پنجاه سال دیگر بفهمند چه ضربه ای به آنها خورده است هنوز زود است: بله مردم پنجاه سال دیگر چیزی را خواهند فهمید (اما نه آن چیزی که مورد نظر خان زاده محترم است) بلکه متوجه این خواهند شد که فقدان بهمن بیگی چه ضربه ای به آموزش عشایر و قشقایی وارد آورده است!!!
2. بهمن بیگی نه تنها ماموریت از بین بردن (کلمه قشقایی) را نداشته بلکه با خدمات ارزنده خودش به قشقایی همدلی و ابهت و عظمت بخشیده است. بله فرزندی از ایل قشقایی به پا خواست و جهل و بیسوادی را در کل عشایر ایران زمین از بین برد.این برای (کلمه قشقایی) و جامعه قشقایی افتخاری بزرگ و ابهتی عظیم است.
3. خانزاده محترم می فرمایند که خوانین مدارسی را در فیروزآباد و آباده تاسیس کردند. این را من هم شنیده ام. اما کدام چوپان زاده قشقایی پایش به شهر می رسید که فرزندش در آن مدارس تحصیل کند. در این مدارس فرزندان خودشان و احیانا کلانتران شهر آشنا تحصیل نمودند و لاغیر..
4. از نظر این خانزاده محترم دوستداران بهمن بیگی دو گروه هستند عده ای که خود را به نفهمی زده اند و گروه دوم هم عده ای بیسوادند که حقیقت را (البته به زعم ایشان) معده آنها قبول نمی کند!
 اولا حقیقت را با عقل و منطق می سنجند نه با معده!!! ثانیا خوب است این خانزاده محترم توجه داشته باشند که هواداران بهمن بیگی تحصیلکرده و باسوادند و حقیقت را همانطور که عرض کردم با محک عقلانیت می سنجند نه با ضخامت معده!!!
5.  مهم تر از همه موارد بالا خانزاده محترم دانسته یا ندانسته به دختران و پسران قشقایی به صراحت و بی محابا توهین می کند. ایشان می گوید: دختران قشقایی مجلس گرم کن اراذل و اوباش شهرضا و آباده شده اند و پسران قشقایی یا معتادند و یا مواد فروش:
خانزاده محترم شما اگر دغدغه قشفایی را داشتید هرگز حاضر نمی شدید چنین توهین بیشرمانه ای را نثار فرزندان معصوم و مثل گل قشقایی نمایید. فساد در هر جامعه و قومی کم و بیش وجود دارد و درست نیست استثنا ها را به کل یک قوم که خودتان هم فردی از آن هستید عمومیت ببخشید. لازم است بدانید که در زمان بهمن بیگی دختران و پسران قشقایی و عشایری در سراسر ایران و در دورافتاده ترین جاها مشغول تدریس بودند و حتی یک نمونه از فسادی که شما (بقول خودتان) شاهدش بوده اید اتفاق نیفتاد. اکنون هم دختران و پسران (به قول شما دخترکان و پسرکان) قشقایی پاکترین و بی آلایش ترین هستند.
6. خانزاده محترم می گوید: خوانین از پنجاه سال پیش وضعیت امروز را پیش بینی کرده اند:
 چه خوب با این قدرت پیش بینی چه کاری یا راه حلی برای پیشگیری از این وضعیت ارائه داده اند؟ پیش بینی تنها کافی نیست باید راه حل ارائه داد.
7. آقای مهندس فریدون  دره شوری  نیز جواب متینی به این خانزاده محترم داده اند و من متن آنرا دیده و خوانده ام. (اصل آن در ذیل همین مقاله به رویت می رسد:)
8. خانزاده محترم در جایی از نوشته هایش می گوید: سکینه کیانی (همسر استاد) می خواهد همه کتاب ها (خاطرات ملک منصور خان) را خریداری و بسوزاند: اولا من (با اینکه به کذب بودن این مطلب مطمئن بودم) ولی توسط یکی از دوستانم از شخص خانم کیانی جویا شدم و ایشان شدیدا این گفته را تکذیب کرده اند. ثانیا در شان خانواده و همسر بهمن بیگی چنین طرز تفکری جای ندارد و از خوی مغولی (کتاب سوزان) بری است.
9. خوب است به گزیده ای از (گفتگوی مجله کلک با محمد بهمن بیگی) توجه کنیم که نظر خود را چنین بیان میکنند:
راستی الان روابط شما با ایل چگونه است؟
جماعت کثیر مردم کم پول و متوسط الحال بی اندازه با من بر سر مهرند به طوری که جواب محبت ها و مهربانی هایشان را نمی توانم بدهم. ولی در میان جماعت مستطیع و متمول ایلات هستند کسانی که نه فقط به من نظر خوشی ندارند بلکه گاهی کینه توزی هم می کنند. من از همکاری برخی از خان های ایلات برخوردار بوده ام ولی بودند عده ای که کار مرا خلاف مصلحت و منفعت خویش می پنداشتند و با سواد شدن توده مردم را زیان بخش می دانستند. خوشبختانه این قبیل بزرگواران معدودند و امیدوارم با گذشت زمان درک کنند که نظر خصومتی به شخص آن ها نداشته ام.
10. بله درست است که خوانین بزرگ در حفظ یکپارچگی وطن از خودگذشتگی نمودند و با پشتوانه مردم قشقایی بیگانگان را از حوزه قدرت خود بیرون راندند. روحشان شاد و نامشان باقی.
اما به مصداق (گیرم پدر تو بود فاضل   از فضل پدر ترا چه حاصل) من و شما چه کار برای مملکت یا قشقایی کرده ایم؟ آیا برای ما قشقایی ها این اختلافات موهوم جز تفرقه افکنی و تشتت چه نتیجه ای در بر دارد؟ چرا به جای تشتت گامی جهت ایجاد همدلی برنمیداریم؟ چرا در این فکر نیستیم که تجربه جنگی بزرگانمان در گذشته وتجربه تعلیمات عشایر استاد بهمن بیگی را کنار هم بگذاریم و از تاریخ درس عبرت بگیریم و پشت هم باشیم؟ ما در تاریخ قشقایی دو دستگی زیاد دیده ایم. حتی رودر رویی و جنگ برادر با برادر را هم دیده ایم و نتیجه آنرا هم دیده و یا شنیده ایم که جز شکست از رقیب و از هم پاشیدگی قشقایی نبوده است و به گفته بهمن بیگی نتیجه رشادت هایمان را دو دستی تقدیم ظالمان نموده ایم.
گذشتگان در عصر خود آنچه با توجه به زمان و شرایط موجود مناسب تشخیص دادند انجام دادند و رفتند. این من و شما هستیم و هم نسلان ما هستند که باید از تاریخ گذشته و رشادت های گذشتگانمان و خدمات ارزشمندشان درس بگیرند. جز این اگر باشد به بیراهه میرویم و بجایی نخواهیم رسید.
بیایید یکدیگر را تحمل کنیم و به همدیگر توهین نکنیم. موفق باشید.
                                                        مرادحاصل     نادری دره شوری  2/2/1392




هیچ نظری موجود نیست: