۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

پدر تعلیمات عشایر ایران استاد محمد بهمن بیگی


به مناسبت در گذشت استاد در آستانه روز معلم
روز معلم
ای روز معلم  آیا میدانی چه کسی مهمان توست؟ آیا میدانی چه سعادتی نصیبت شده است؟ آیا تدارک لازم را جهت استقبال بسزا بعمل  آورده ای؟ آیا کوچه ها را آبپاشی کرده ای؟ آیا مسیر عبور را گل های رنگارنگ کاشته ای؟ آیا خیابان ها را فرش قرمز پهن کرده ای؟ آیا معلمانت برای پیشباز صف آرایی کرده اند؟ (گرچه این بار برای وداع آخر است). پزشکان. مهندسین. وکلا. دانش آموختگان و دوست داران چطور؟
مهمان تو محمد بهمن بیگی پدر تعلیم و تربیت ایل قشقایی وکل عشایر ایران است. او کسی است که با صداقت و انسان دوستی وپشتکار بی نظیر خودش از میان تاریکی ها و دشواری ها راه پر فروغی را باز کرد تا فرزندان بی پناه عشایرراپناهگاه باشد.تا نوید شادی وروشنایی سواد وقوت روز رابه خانواده های ماتم زده قشقایی  لر  بختیاری  بلوچ  ترکمن  کرد  آذری  و تمامی عشایر ایران به ارمغان آورد. او با برپا کردن چادرهای یک دیرکه سفید رنگ در میان سیاه چادر ها وکومه ها چون ماه در میان شب تاریک درخشید و شادی وامید و دوست داشتن را به ما اموخت. او هزاران خانواده وصدها هزار بلکه میلیونها انسان زجر کشیده را آرامش بخشید.
او معلم  مبتکر مدیر  محقق  ونویسنده ای توانا بود و با نبوغ بی نظیر خود توانست از موقعیت ها به نحو احسن و قابل ستایش برای پیشبرد هدف والای انسانی اش بهره ببرد. البته راهی که پیمود نه تنها هموار نبود بلکه مسیری سنگلاخ و پر از نشیب و فراز بود اما پشتکارو امید وانساندوستی وهدف بلند او بر همه ناملایمات راه  فایق آمد. او نشان از سازمان یونسکو دارد. او کتاب های ارزشمندی به هدیه آورده است.
ای روز معلم آیا مهمانت را شناختی؟ میدانم که او را از اول می شناختی و نیازی هم به معرفی من نداری ولی چون ایشان قلب من و هزاران هزار مثل من بود وهست. دوست داریم دوستش داشته باشی و قدرش بدانی چرا که قرن ها طول میکشد تا چنین شخصیت هایی از مادر گیتی زاده شوند.
                                                                       نام نامی اش ماندگار و هدف والایش پایدار باد.
مراد

هیچ نظری موجود نیست: