۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه


بخاری هیزمی
در سال های دهه 40 در روستای ما بخاری هیزمی و کرسی  خانه هایمان را در فصول سرد سال گرم میکرد چون بعلت نبودن جاده و وسایل حمل و نقل مناسب نفت در دسترس نبود و تازه از بوی نفت هم خوشمان نمی آمد.اهالی روستا (بخصوص کوچکتر ها) در فصول بهار و تابستان با مشکلات عدیده سوخت مورد نیاز فصول سرد را از طریق جمع آوری بوته و فضولات حیوانات اهلی تهیه و انبار میکردند.بتدریج در اثر بهبود وضعیت جاده ها و سهل الوصول شدن وسایل حمل و نقل بخاری نفتی جایگزین بخاری هیزمی شد و تا امروز این یار با حرارت خانه های اهالی روستایمان را گرم نگه میداشت.
اما روز های خوش دیری نپایید و با اجرای طرح حذف یارانه ها این همخانه با حرارت دیگر روی خوشی به ما نشان نمیدهد. باز نفت سهل الوصول نیست اما این بار نه بعلت بدی جاده ها و نبودن وسیله حمل و نقل بلکه بعلت گرانی قیمت نفت و خوب نبودن وضع مال اهالی. دوباره اگر به فکر چاره نباشیم زمستان باید از سرما بلرزیم. شهر نشین ها چه میکنند نمیدانم اما من چاره ای اندیشیدم تصمیم گرفتم منت نفت و بخاری نفتی را نکشم  لذا سراغ یار قدیمی را گرفتم ویکی از آنها را که در گوشه مغازه ای خاک گرفته بود خریدم و بعد از زدودن خاکش با احترام فراوان جانشین بخاری نفتی پر مدعا و با افاده کردم. البته این بار برای سوخت مجبور نیستم بوته یا فضولات حیوانات را جمع آوری نمایم چون درختان سیبم بر اثر آفات (که هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود و سموم دقع آفات هم جواب نمیدهد) از بین رفته و فقط به درد هیزم و سوخت میخورد. با اره موتوری آنها را بریده و قلم قلم کرده و انبار نموده ام. لذا مطمئن هستم حداقل برای فصل سرمای پیش روی سوخت کافی دارم.
چندین دهه بود که شهرنشین شده بودم (خوب شد رابطه ام را با روستایم حفظ کردم). حالا مجبورم به روستایم برگردم و همان زندگی چهل سال پیش را (منتها در سن کهولت) از نو شروع نمایم !!! تازه میتوانم سیب زمینی و پیاز هم (زیر خلی) بپزم. حالا اگر نتوانستم شهرنشین باقی بمانم و یا در روستا باغداری کنم (غمی نیست) هیزم فراوان برای چند سال خواهم داشت!!! شاید هم بالاجبار برگردم به زیست عشایری نمیدانم شاید!!!.
اما امیدوارم این حداقل امکانات برای دیگران هم مهیا باشد و همه بتوانند بخاری هیزمی و خانه گرمی داشته باشند.

هیچ نظری موجود نیست: